«برنامه ۲۰۹» رادیو اینترنتی دانشگاه مفید منتشر شد
1402-09-18برگزاری مراسم ایام فاطمیه در حسینیه حضرت آیت الله العظمی موسوی اردبیلی (ره)
1402-09-22به گزارش روابط عمومی دانشگاه مفید، نشست علمی: «نقد مواجهۀ دولتهای غربی با مسئله فلسطین – اسراییل از منظر الاهیاتی – حقوق بشری» به همت مرکز مطالعات حقوق بشر این دانشگاه در روز شنبه ۱۸ آذرماه ۱۴۰۲ برگزار شد.
در این نشست علمی به ترتیب دکتر محمد حبیبی مُجنده و دکتر سید محمد قاری سید فاطمی (اعضای هیات علمی دپارتمان حقوق دانشگاه مفید)، دکتر مصطفی بروجردی (عضو هیات علمی دانشکده روابط بین الملل – تهران) و دکتر ابوالقاسم فنایی (عضو هیات علمی دپارتمان فلسفه دانشگاه مفید) به ایراد سخن پرداختند و دکتر سید مصطفی میرمحمدی (عضو هیات علمی دپارتمان حقوق دانشگاه مفید) نیز دبیری این برنامه را بر عهده داشتند.
دکتر حبیبی مجنده در ابتدای این برنامه با اشاره به سالروز تصویب اعلامیه جهانی حقوق بشر گفتند: دهم دسامبر سال ۱۹۴۸ مجمع عمومی سازمان ملل متحد با رای مثبت ۴۸ عضو و رای ممتنع ۸ عضو بدون رای مخالف اعلامیه جهانی حقوق بشر را تصویب کرد. این اعلامیه در ۳۰ ماده، حقوقی که هر انسانی از آن برخوردار است را شناسایی میکند و محصول اولین کمیسیون حقوق بشر است که با هدف تحقق اهداف حقوق بشر سازمان ملل به وجود آمد.
ایشان افزودند: اعلامیه جهانی حقوق بشر از شاهکارهای قانونگذاری بین المللی است و برای پیدایش این سند ابتدا کمیتهای از فیلسوفان تشکیل شد و پیشنویسی را آماده کردند و کمیسیون حقوق بشر آن زمان به ریاست النور روزولت (همسر فرانکلین روزولت رئیس جمهور آمریکا) و دیگر اندیشمندان برجسته کار نگارش اعلامیه را انجام دادند.
دانشیار دپارتمان حقوق دانشگاه مفید افزودند: ابتدا قرار بود یک اعلامیۀ حاوی اصول، یک سند الزامی حقوقی به علاوه سندی که سازوکار اجرایی را مشخص میکند، تهیه شود که ابتدا این اعلامیه آماده شد اما تا خواستند به تدوین یک معاهده الزامی بپردازند اختلاف نظرها شروع شد و کمیسیون دید اگر اینطور پیش برود، ممکن است این بسته سه جزئی، سالها طول بکشد و لذا اعلامیه حقوق بشر را منتشر کردند. این اعلامیه از زمان تصویب تا الان همان نور در تاریکی بوده است که بشریت بعد از جنگ دوم جهانی با همه گرایشات سیاسی، رنگهای فرهنگی مختلف، سطوح متفاوت اقتصادی و با وجود همه اختلافات نژادی، مذهبی، قومی، جغرافیایی به این سند به عنوان یک ملجأ و پناهگاه نگاه کرده و منشا تحولات بزرگی شده است و امروزه کشوری یافت نمیشود که بگوید من این اعلامیه را به کلی قبول ندارم.
عضو هیات علمی دپارتمان حقوق دانشگاه مفید ادامه دادند: این اعلامیه یکی از دستاویزهای افرادی است که از ظلم و ستم به تنگ آمده اند. این اعلامیه برای مبارزه بوده است. همینطور ملتهایی که تحت استعمار بودند برای رهایی از استعمار، یکی از دستاویزهایشان، اعلامیه جهانی حقوق بشر بوده است.
دکتر حبیبی مجنده با اشاره به مسئله فلسطین و اسراییل گفتند: در مساله فلسطین هم به نظر میرسد که متوسل شدن به مفاهیم حقوق بشری مندرج در اعلامیه میتواند یکی از بهترین شیوههای احقاق حق فلسطینیان باشد؛ ازجمله حق تعیین سرنوشت، کرامت ذاتی انسان و دیگر حقهایی که در این اعلامیه ذکر شده است. یعنی مجموعهای از حقوق مدنی و سیاسی، حقهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، حقهایی که جنبه جمعی دارد به اضافه مسئولیتهای بشری و جالب است که در همه اسنادی که در سازمان ملل در خصوص فلسطین صادر شده است، یکی از معیارها و محکها برای ارزیابی وضعیت فلسطین، اعلامیه جهانی حقوق بشر و موازین حقوق بشری است.
عضو شورای علمی مرکز مطالعات حقوق بشر دانشگاه مفید گفتند: برخی این اعلامیه را انجیل حقوق بشر مینامند. این اعلامیه در این ۷۵ سال علیرغم تغییرات و تحولاتی که در جامعه بشری رخ داده است، اعتبار خود را از دست نداده و ماندگاری خود را حفظ کرده است. آنچه در این اعلامیه ذکرشده، برآیند وجدان بشری و معیارهایی است که انسانها با آن احساس بیگانگی نمیکنند. هرچند برخی دولتها و کشورها از حقوق بشر غربی صحبت میکنند و آن را ساخته غربیها میدانند اما این سخنان بیشتر درپی تقویت مواضع و منافع سیاسی بیان میشوند.
ایشان تصریح کردند: درست است که بسیاری از اندیشههای حقوق بشری ریشه در اندیشه متفکرین غربی دارد اما این به معنای وابستگی همیشگی به آن اندیشه و آن جغرافیا نیست بلکه متعلق به بشریت است. این اعلامیه حق را برای «انسان بما هو انسان» درنظر میگیرد.
دکتر حبیبی مُجنده با بیان اینکه بسیاری از مخالفان اسرائیل، در آسیا، اروپا و آمریکای لاتین هستند و رفتارهای آن را برنمی تابند گفتند: نمیشود که بیمارستانها و غیرنظامیان هدف قرار گرفته شوند و سرزمینی را بلاصاحب فرض کنند و هربلایی میخواهند سر آن دربیاورند. این نه با حقوق بشر سازگار است و نه با هیچ دین و آئین و مذهبی.
دانشیار دپارتمان حقوق دانشگاه مفید در پایان گفتند: بیشترین حمایت مادی و معنوی در سازمان ملل را آمریکا از اسرائیل انجام میدهد؛ رژیمی که سرتاپا ایدولوژیک است و بدیهیترین اصول حقوق بشری را زیرپا میگذارد. همچنین ایشان در پاسخ به سئوالی درباره حقوق بشر آمریکایی گفت: من حقوق بشر را آمریکایی نمیدانم و حقوق بشر متعبق به همه انسانهاست. به نظر میآید رعایت حقوق بشر توسط همه ملتها و کشورها میتواند آن آرمان بشری را محقق کند.
——————————————————————-
سخنران دوم این نشست علمی دکتر سید محمد قاری سید فاطمی استاد تمام دپارتمان حقوق دانشگاه مفید بودند. ایشان در ابتدای سخن خود گفتند: از ۶۰ سال پیش تاکنون دولتهای غربی یا اروپای سفید و امریکا و کانادا مواجهۀ ثابتی با مسئله فلسطین داشتهاند و آن حمایت همه جانبه از دولت اسرائیل چه در شکل گیری و چه بقای آن بوده است. این حمایتها یکدست نبوده، برخی دولتها مانند آمریکا و کانادا و آلمان بیشتر و برخی دیگر مانند اسپانیا کمتر. اما همه اینها حامیان شکل گیری و بقای اسرائیل هستند و در منازعات هم گاهی اوقات به وضوع استانداردهای دوگانه در حقوق بشر دارند.
استاد حقوق بشر دپارتمان حقوق دانشگاه مفید افزودند: موضع نسبتا ثابت حمایتی دولتهای غربی از اسرائیل سبب شده تا فلاسفه این سرزمینها هم سکوت را در قبال مساله فلسطین در پیش بگیرند. حتی سیاستمداران چپ در اروپا هم موضع سکوت در پیش گرفتند و یا دستکم، اگر هم اسرائیل را مورد انتقاد قرار میدهند، اما همدلی جدی با مسئله فلسطین ندارند. برکسی پوشیده نیست که مواجهه دولتهای غربی یا اروپای سفید با مساله فلسطین یک مواجهه به ظاهر دوگانه است.
سردبیر نشریه بین المللی حقوق بشر دانشگاه مفید بیان داشتند: از ابتدای تاریخ مکتوب بشر، دو مکتب رقیب هستند که با یکدیگر معارضه میکنند؛ یکی مکتب واقع گرایی سیاسی است که معتقدند همه موضع گیریها و حرکتها در عرصه روابط بین المللی حول مسئله قدرت و منافع ملی است. دیگری مکتب آرمانگرایان است. برخلاف نظر بسیاری از نویسندگانی که اظهارنظر کرده اند، معتقدم واقع گرایی سیاسی خیلی هم توصیفی نیست بلکه نُرم هنجاری و تجویزی دارد. شما اگر کارهای هابز و نوهابزیها و نوواقع گرایان را ببینید، درخواهید یافت که اقدامات آنها فقط توصیفی نیست بلکه سویه تجویزی هم دارد.
دکتر سید فاطمی گفتند: در حمایت دولتهای غربی از اسرائیل سه دلیل غیرمنافعی میبینم و معتقدم که باید به آن توجه کرد؛ اولین دلیل، این است که حمایت اروپای سفید از اسرائیل، مبنای الهیاتی – مسیحی دارد. در آمریکا بزرگترین اقلیت مسیحی، اونجلیکها هستند که به مسیحیت صهیونیست معروفند. اساسا اعتقاد آنها از صدسال گذشته این است که ظهور حضرت مسیح در گرو تشکیل دولت قدرتمند اسرائیل است. اینها بیشترین کمک مالی را به اسرائیل میکنند. دومین دلیل این است که در این مسئله نوعی «نژادپرستی» را میشود دید. در این روزها که مسلمانان در اروپا و آمریکا تظاهرات میکردند، سفیدهای راست هم به نفع اسرائیل تظاهرات میکردند. اینها اسرائیل را به خود نزدیکتر میبینند تا اعراب و فلسطینیها را. دلیل سوم هم دموکراسی خواهی پساروشن نگری است که هنوز در احزاب دموکرات وجود دارد و خیلی متعصبانه به دموکراسی نگاه میکنند. اینها اسرائیل را تنها دموکراسی خاورمیانه میدانند و معتقدند باید آن را سرپا نگاه دارند.
عضو هیات علمی دپارتمان حقوق دانشگاه مفید افزودند: به نظر میرسد، هرسه این دلایل وقتی ایدئولوژیک میشوند، آخرالزمانی میشوند. اولی به کتاب مقدس میچسبد، دومی به تفوق نژاد سفید اروپایی و سومی دنبال آرمان دموکراسی است. گویی شمع دموکراسی خیلی کوچک در خاورمیانه روشن شده است.
ایشان در پایان سخنان خود گفتند: حمایت اروپای سفید از اسرائیل بدون مبنا نیست. صهیونیستهای اصیل، ملحد هستند و اینها تعصبشان روی قومیتشان است. اینها به قومیت یهود اهمیت میدهند تا دین یهود.
——————————————————————-
سخنران سوم این برنامه حجت الاسلام والمسلمین دکتر مصطفی بروجردی، عضو هیات علمی دانشکده روابط بین الملل وزارت امور خارجه بودند. ایشان بحث خود را به سیر تاریخی روابط مسیحیت و اسراییل اختصاص داده و اشاره به دگرگونی الهیاتی رخ داده گفتند: از ابتدای ظهور حضرت عیسی (ع) و به وجود آمدن دین مسیحیت، علیرغم اینکه عیسی (ع) یک یهودی بود، اما یهودیها حاضر به پذیرش ایشان نشدند و به روایت مسیحیان حتی زمینه ساز قتل این پیامبر بودند؛ این موضوع سبب نقار و جدایی مسیحیان و یهودیان در طول تاریخ شد، به نحوی که تا دهه ۱۹۵۰ در نمازهای مسیحیان، از یهودیها به عنوان ملعونین زمین یاد میشد و بر اساس برخی دیدگاههای پاپهای مسیحی در طول تاریخ، تمامی یهودیان تا روز رستاخیز مسئول قتل حضرت عیسی (ع) شناخته شدند. دعوای مسیحیت و یهودیت یک امر بسیار بسیار ریشه دار است و دعوای امروز و دیروز نیست.
استاد حوزه علمیه گفتند: فلسطین امروز که به نام سرزمینهای اشغالی شناخته میشود، جزوی از امپراطوری عثمانی در اوایل قرن بیستم بود. تا سال ۱۹۱۶ فلسطین دست مسلمانان بود اما حدود سال ۱۹۱۶ میلادی تصمیم گرفته میشود که قیمومیت این منطقه به انگلیس واگذار شود. مسیحیان و بویژه کلیسای کاتولیک از شنیدن این خبر به شدت خوشحال شده و ناقوسهای کلیسا را به عنوان شکرگزاری به صدا درمی آورند. در سال ۱۹۱۷ اعلامیه بالفور، تعهد دولت انگلیس را به تشکیل خانه ملی یهود اعلام میکند. به محض این اتفاق، پاپ بندیکت پانزدهم قاطعانه طرح انگلیس را محکوم میکند.
ایشان افزودند: در دسامبر ۱۹۱۷ کاردینال گاسپری اعلام میکند ما از تشکیل دولت اسرائیل در فلسطین به شدت هراس داریم چون برای مسیحیان سپرده شدن اماکن مقدسه به یهودیان غیرقابل تحمل است. پس از آن، طرح (سایکس – پیکو) مطرح میشود که یکسال قبل یعنی سال ۱۹۱۶ ریخته میشود اما زمزمه آن در سال ۱۹۱۷ بیشتر میشود که طبق آن فرانسه و انگلیس توافق میکنند که بخش وسیعی از فلسطین از جمله بیت المقدس به عنوان سرزمین بین المللی شناخته شود. اما این طرح به اجرا درنمی آید و قیمومیت فلسطین به طور کلی به انگلیس واگذار میشود. کلیسای کاتولیک نیز با واگذاری فلسطین به انگلیس مخالفت میکند که یکی از دلایل آن نگرانی از تقویت کلیسای انگلیکان است و دلیل دوم هم این است که با قیمومیت انگلیس وضعیت کلیسای کاتولیک در داخل فلسطین ضعیف شود.
استاد دانشکده روابط بین الملل در ادامه گفتند: وقتی در سال ۱۹۲۲ جامعه ملل تشکیل میشود رهبران کلیسای کاتولیک مخالفت خود را با سلطه یهود بر فلسطین اعلام میکنند. در آن زمان، پاپ پیوس یازدهم اعلام میکند از کلیسای کاتولیک فلسطین در برابر یهودیان و غیرکاتولیکها باید حمایت کرد. از سال ۱۹۲۲ تا سال ۱۹۳۹ دوران پاپی پیوس یازدهم است که دوران قیمومت انگلیس بر فلسطین است و به نظر میرسد در این دوران، نگرانیهای کلیسای کاتولیک در ارتباط با اماکن مقدس، وضعیت کلیسا و نهادهای مرتبط با کلیسا کاهش پیدا کرده است، لذا حرکت تندی از سوی کلیسا علیه انگلیس نمیبینیم. اما شاهد هستیم بین گروههای عرب مسیحی و بقیه عربها ائتلافی علیه یهودیها شکل میگیرد که تا پایان جنگ جهانی دوم ادامه دارد.
دکتر بروجردی افزود: در سال ۱۹۳۷ طرحی با عنوان «تل» مبنی بر تشکیل دو دولت فلسطینی و یهودی مطرح میشود که دولت واتیکان به شدت با این طرح مخالفت میکند و کلیسای واتیکان اعلام میکند که قیمومیت انگلیس بر فلسطین به مراتب بهتر از تشکیل دو دولت یهودی و فلسطینی است. در سال ۱۹۳۹ پاپ پیوس دوازدهم به قدرت میرسد و سیاست پاپ قبلی را در ارتباط با یهود و صهیونیسم ادامه میدهد و در سال ۱۹۴۴ در دیدار خود با چرچیل رسما مخالفت خود را با شکل گیری خانه یهود در فلسطین اعلام میکند و آن را اهانت به کاتولیکها عنوان میکند. با خاتمه جنگ جهانی دوم، واتیکان موضع مثبت خود را نسبت به بین المللی کردن فلسطین تحت نظارت سازمان ملل یا ادامه قیمومت انگلیس بر فلسطین اعلام میکند.
سفیر پیشین ایران در واتیکان گفتند: در جنگ جهانی دوم، با اتفاقاتی که توسط هیتلر و نازیها علیه یهودیان افتاد و منجر به کشتارهای بسیار وحشتناک شد، نگرشی در آن مقطع شکل گرفت که کلیسای کاتولیک از یکطرف با نازیها همراهی یا سکوت کرده و با فاشیستها در ایتالیا از طرف دیگر و این مهر تائید کلیسای کاتولیک بر آن جنایات علیه یهودیان بوده و شواهد مفصلی را جمع آوری کردند و مجموع شواهد هم این نکته را تائید میکرد. لذا بعد از جنگ جهانی دوم یک فشار تبلیغاتی سنگینی علیه کلیسای کاتولیک و اروپا شکل گرفت و واتیکان احساس شرمندگی کرد و خواست به نوعی کار خود را توجیه کند اما این توجیهات نه تنها از طرف وجدان اروپایی پذیرفته نشد بلکه بعدها کلیسای کاتولیک به این خطاهای استراتژیک خود اقرار کرد. در ۲۹ نوامبر ۱۹۴۷ قطعنامه ۱۸۱ مجمع عمومی سازمان ملل را داریم که برای بیت المقدس وضعیت ویژه بین المللی به مدیریت سازمان ملل و جدای از دو دولت یهودی و عربی پیش بینی شد. اما هم یهودیها و هم عربها با این قطعنامه مخالفت میکنند و واتیکان تا سال ۱۹۴۸ (تاسیس دولت اسرائیل) هیچ واکنشی به این قطعنامه نشان نمیدهد و سکوت میکند. در ۱۶ مارس ۱۹۴۸ که اعلام رسمی موجودیت اسرائیل است، هیچ واکنشی نشان نمیدهد اما در ۲۴ اکتبر ۱۹۴۸ پاپ وقت، اندرزنامه منتشر میکند و در آن نامهای بر لزوم بین المللی کردن بیت المقدس نوشته میشود.
دکتر بروجردی با شاره به جنگ اعراب و اسراییل گفتند: سال ۱۹۴۸ اولین جنگ اعراب و اسرائیل است. در این جنگ فشارهای سنگینی بر فلسطینیها وارد شد، تعداد زیادی کشته و تعداد زیادی آواره شدند. در نتیجه این درگیری ها، کلیسای کاتولیک هم درامان نماند و بخشی از اموال کلیسای کاتولیک مصادره و تعداد زیادی از کلیساهای فلسطین خراب شدند و این فشارها سبب شد تا واتیکان واکنشی نشان دهد و موضع منفی پاپ نسبت به یهودیت صهیونیسم برای چندمین بار اعلام شد و حتی وقتی اولین رئیس رژیم صهیونیستی درخواست ملاقات با پاپ وقت کرد، او را به حضور نپذیرفت. در صحبتهای مقامات واتیکانی هم مشاهده میکنیم که بعد از اشاره به مسائل حقوق کلیسا و اماکن مقدسه، مقداری هم راجع به آوارگان فلسطینی صحبت میشود اما مسئله اصلی کلیسای کاتولیک با اسرائیل، راجع به وضعیت حقوقی بیت المقدس و وضعیت نهادهای کلیسای کاتولیک در سرزمینهای اشغالی و حفاظت از آنهاست.
استاد دانشکده روابط بین الملل گفتند: از سال ۱۹۴۸ تا ۱۹۹۴ واتیکان روابط رسمی با اسرائیل ندارد و آن را به عنوان دولت نمیشناسد. در سال ۱۹۴۸ واتیکان یک عملیات سنگین دیپلماتیک انجام میدهد تا کشورهای مسیحی را وادار کند از پذیرش اسرائیل خودداری کنند اما در ۱۹۴۹ اغلب کشورهای مسیحی به خواسته واتیکان پشت پا میزنند و روابطشان را برقرار میکنند. درنتیجه واتیکان در این مقطع شکست میخورد. پس از آن کلیسای کاتولیک از کشورهای مسیحی میخواهد که شرط بین المللی شناختن بیت المقدس را از سازمان ملل بگذارد که در این زمینه هم کلیسای کاتولیک ناموفق است.
ایشان تشکیل شورای واتیکان ۲ در سال ۱۹۶۲ را نقطه عطفی در کلیسای کاتولیک دانسته و گفتند: این شورا به مدت سه سال یعنی تا سال ۱۹۶۵ با حضور ۲۰۰۰ نفر از برجستهترین شخصیتهای کلیسای کاتولیک و اسقفها فعالیت کرد و این شورا یک نقد بنیادی بر همه الهیات کلیسای کاتولیک و سازمان کلیسای کاتولیک وارد کرد. این شورا ۱۶ سند بسیار مهم را تدوین میکند که درواقع موضوع کلیسای کاتولیک در آستانه هزاره سوم است. ایشان به بیانیه «عصر ما» به عنوان یکی از ۱۶ سند شورای واتیکان ۲ اشاره کرده و افزودند: این سند روابط با پیروان سایر ادیان را تحلیل کرده و آنجا رسما اعلام میشود که یهودآزاری محکوم است و یهودیان برادران بزرگتر ما هستند. این بیانیه مهمترین سندی است که در طول تاریخ کلیسای کاتولیک در ارتباط با یهودیت مطرح شده است. البته بعد از این بیانیه، چندین اندرزنامه و بیانیه دیگر صادر میشود. این سند پایه اصلی روابط کلیسای کاتولیک با یهودیان از دهه ۶۰ به بعد شد.
استاد حوزه علمیه گفتند: در ۱۹۷۰ حزب لیکود و احزاب مذهبی در اسرائیل پیروز میشوند و فشار سنگینی علیه تبلیغات مذهبی کلیسای کاتولیک در فلسطین ایجاد میشود و مجددا روابطی که چندسال قبل ایجاد شده بود مقداری خراب میشود. از این طرف هم واتیکان بر لزوم بین المللی شناختن بیت المقدس تاکید میکند. در سال ۱۹۷۱ برای اولین بار پاپ پل ششم مسئله دو دولت یهود و فلسطین را مطرح میکند. در سال ۱۹۷۵ پاپ برای اولین بار با نماینده ساف (سازمان آزادی بخش فلسطین) ملاقات میکند. در سال ۱۹۷۸ قرارداد کمپ دیوید امضا میشود. پاپ نگرانی خود را از اینکه در این قرارداد درباره حقوق فلسطینیان و وضعیت بیت المقدس صحبتی نشده ابراز و اظهار تاسف میکند. سال ۱۹۷۸ هم ژان پل دوم پاپ میشود و از زمانی که وی روی کار آمد لحن او نسبت به اسرائیل بسیار آرام بود. وی در سال ۱۹۷۹ بیانیهای داد و در آن تاکید کرد که بین جنبه مذهبی و جنبه سیاسی بیت المقدس تفکیک قائل است و جنبه مذهبی برای واتیکان مهم است و جنبه سیاسی باید با رضایت ساکنین آنجا باشد.
دکتر بروجردی افزودند: در ژانویه سال ۱۹۸۰ پارلمان اسرائیل انتقال پایتخت به بیت المقدس را تصویب کرد. در ۲۰ اوت ۱۹۸۰ قطعنامه شورای امنیت صادر شد که این موضع انتقال پایتخت به اسرائیل را محکوم نمود. در سال ۱۹۸۱ اینقدر فشار در کلیسای کاتولیک ایجاد شد که بالانسی میان فلسطینیها و اسرائیلیها ایجاد کرد و وزیر خارجه وقت اسرائیل را به حضور پذیرفت و برای اولین بار یک پاپ مسیحی با خاخام یهودی دست داد. در سال ۱۹۸۶ اسقف اعظم رم با خاخام اعظم رم در کنیسه رم ملاقات میکند و آنجا میگوید که شما برادران دوست داشتنی ما و برادران بزرگتر ما هستید.
صاحب تفسیر شمس در پایان سخنان خود گفتند: از ۱۹۹۱ تا پایان ۱۹۹۳ کمیسیون دائمی روابط واتیکان و اسرائیل شکل میگیرد و یک توافقنامه مفصلی امضا میشود. در سال ۱۹۹۴ روابط رسمی واتیکان و اسرائیل به طور کامل برقرار میشود و طرفین اقدام به مبادله سفیر میکنند. بعد از آن برای اولین بار در سال ۲۰۰۰ پاپ به بیت المقدس سفر میکند و در سال ۲۰۰۹ پاپ بندیکت شانزدهم به بیت المقدس سفر کرد و در نتیجه همه چیز عادی شد و پاپها پله پله از مواضع خود کوتاه آمدند. اما مسیحیت در قبال این امتیازاتی که از دست داد، چیز مهمی به دست نیاورد. تاریخ به ما ثابت میکند که سیاستهای واتیکان، همسو با اروپایی هاست.
——————————————————————-
آخرین سخنران این برنامه دکتر ابوالقاسم فنائی رئیس دپارتمان فلسفه دانشگاه مفید بودند. ایشان با اشاره به جریان اخیر در باریکه غزه گفتند: خیلیها در سراسر دنیا منافع و دیدگاههایی دارند که سبب میشود روی آتشی که در اینجا افروخته شده نفت بریزند و نفعشان در این است که این مناقشه فیصله پیدا نکند.
استاد فلسفه اخلاق دانشگاه مفید باطرح این سوال که چرا حقوق بشر تاکنون نتوانسته این مشکل را حل کند؟ گفتند: ما برای اینکه بتوانیم داوری اخلاقی در اینجا داشته باشیم ناگزیر از کنارگذاشتن سوگیریهای شناختی هستیم. در این زمینه پیشنهادات مختلفی توسط فیلسوفان اخلاق داده شده است. چون یکی از مهمترین موانع معتبر اخلاقی درگیری عواطف شخصی است که میخواهد در این زمینه داوری کند. یکی از راهکارهای ارائه شده این است که سعی کنیم خود را پشت پرده بیخبری ببریم. برای این منظور ما باید بحث اسرائیل و فلسطین را داخل پرانتز ببریم و یک سوال فرضی را مطرح کنیم و پاسخ آن را روی این مناقشه ابتنا کنیم.
ایشان در ادامه افزودند: شما کشور فرضیای را تصور کنید که قرار است پیروان سه دین مسیحیت، یهودیت و اسلام در کنار یکدیگر زندگی کنند. ساکنان این سرزمین برای آنکه از یک زندگی توام با صلح پایدار برخوردار باشند حداقل به سه چیز نیاز دارند؛ اولین مورد مبنای مشترک برای همکاری جمعی است. دومین مورد، مبنای مشترک برای توزیع خیراتی که از آن همکاری جمعی حاصل میشود و نیز مبنای مشترکی برای توزیع هزینه ها. سومین مورد، مبنای مشترک برای حل اختلافات احتمالی بین شهروندان است. دکتر فنائی داشتن این سه مبنا را کافی برای همزیستی مسالمتآمیز ندانستند و گفتند: آنچه در اینجا لازم است اینکه اکثریت شهروندان به آن سه مبنای مشترک التزام عملی داشته باشند.
رئیس دپارتمان فلسفه دانشگاه مفید گفتند: هریک از این سه دین دارای تلقی و تعریف از زندگی خوب هستند. هریک از این تلقیها با تلقیهای دو دین دیگر متفاوت است. اگر همه ساکنان این کشور فرضی، تلقی واحدی از زندگی خوب داشتند، ممکن بود که بتواند آن سه مبنای مشترک را که برای اداره مطلوب آن کشور نیاز داریم، فراهم کنند. اما این تلقی از زندگی خوب یکسان نیست و علت آن گرایشها و خوانشهای مختلفی است که پیروان این سه دین دارند.
دکتر فنائی افزودند: برای پاسخ به سه پرسش اساسی فلسفه سیاست به نحوی که پاسخ ما برای پیروان هر سه دین موجه و معقول باشد، به منظری نیاز داریم که بین این سه دین بیطرف باشد تا وقتی از آن منظر به این سه دین مینگریم، بتوانیم به پیروان هریک از این سه دین یکسان نگاه کنیم و معیشت و سیاست جمعی آنها را اینگونه سامان دهیم. این منظر همان «اخلاق اجتماعی» است که یک اخلاق فرادینی و فراسکولار است که میتواند روابط پیروان هر دین یا هر ایدئولوژی دینی یا ایدئولوژی سکولار را تنظیم کند. این اخلاق به انسان از آن نظر که انسان است مینگرد. این اخلاق اجتماعی یک فضای مناسبی را فراهم میکند که پیروان آن سه دین بتوانند تلقی خاص خود از زندگی خوب را دنبال کنند و تحقق بخشند، بدون اینکه پیروان دو دین دیگر مانع تلاش آنها شوند و نیز تلاش پیروان این دین مانع پیروان دو دین دیگر در راستای تحقق آرمانهایشان از زندگی خوب نشود.
عضو هیات علمی دپارتمان فلسفه دانشگاه مفید گفتند: از نیمه دوم قرن بیستم به این طرف، اصول حقوق بشر صورتبندی شد. اما قبل از آن، این اصول هم در فرهنگهای دینی و هم فرهنگهای غیردینی سابقه بلند و تاریخی دارد که از جمله آنها میشود به «حسن و قبح عقلی» که مورد پذیرش هرسه دین اسلام، مسیحیت و یهودیت است، اشاره کرد.
ایشان افزودند: حقوق بشر که صورتبندی ملاحظات اخلاق اجتماعی است میتواند مبنای مناسبی برای تنظیم روابط اجتماعی مسالمتآمیز در یک جامعه متکثر فراهم کند. دکتر فنائی «دولت بیطرف» و «شهروند روادار» را دو میوه مهم این حقوق بشر دانستند و گفتند: دولت بیطرف دولتی است که به همه انسانها فارغ از دین و فرهنگ و زبان و جنسیت آنها به یک چشم نگاه کند و شهروند روادار هم شهروندی است که حق بر ناحق بودن سایر شهروندان بلکه سایر انسانها را به رسمیت بشناسد.
رئیس دپارتمان فلسفه دانشگاه مفید با تطبیق نتایج این مثال بر مسئله فلسطین اظهار داشت: نه اسرائیل و نه دولتهای غربی که موضوع این جلسه هستند (اروپای سفید و آمریکا و کانادا) دولت بیطرف هستند و نه شهروندان اسرائیل، «شهروند روادار». دولت اسرائیل از همان آغاز بر مبنای تبعیض پایهگذاری شد و از سوی دیگر میدانیم که این دولت سرزمین دیگران را اشغال کرده و رسما آن سرزمینها را حق خود و جزوی از قلمرو سیاسی خود میداند و اجازه تشکیل هیچ دولتی را به بومیان این سرزمین نمیدهد. از طرف دیگر، این دولت حاضر نیست برای ساکنان غیریهودی سرزمینی که اشغال کرده، همان حقوقی را قائل باشد که برای یهودیانی قائل است که از سرزمین دیگری مهاجرت کردند و در این سرزمینها ساکن شدند.
دکتر فنائی تصریح کردند: اسرائیل ذاتا با حقوق بشر ناسازگار است. بنابراین ادعای دولتهای غربی و استدلالی که برخی فرهیختگان آنها در ذهنشان است که این دولت تنها دولت دموکراسی منطقه است، وقتی صادق است که دموکراسی را به رای اکثریت ساکنین آن منطقه فروبکاهیم.
استاد فلسفه دانشگاه مفید نقض حقوق بشر را ذات اسرائیل دانستند و گفتند: هم شکل گیری دولت اسرائیل از طریق نقض حقوق بشر صورت گرفته است و هم تداوم و استمرار آن در گرو نقض حقوق بشر است. نسل کشی در غزه نمودی از طرز تفکری است که حقوق بشر را نمیپذیرد.
دکتر فنائی با طرح سوالاتی که چرا اسرائیل حقوق بشر فلسطینیان یا حتی ساکنان عرب اسرائیل یا ساکنان کرانه باختری را به رسمیت نمیشناسد؟ و چرا دولتهای غربی از اسرائیل دفاع میکنند با اینکه به سهولت میتوانند مانع ادامه این جنایات شوند؟ گفتند: برخی منکران حقوق بشر میگویند که این نشان میدهد حقوق بشر به درد نمیخورد و در مقام عمل، نادرستی آن اثبات شده است. اما این استدلال مغالطه است چون پیشفرضی که وجود دارد این است که دولتهای اسرائیل و غربیها به حقوق بشر عمل میکنند و حقوق بشر از آنها میخواهد اینگونه رفتار کنند در حالیکه اینگونه نیست و این رفتار نتیجه نادیده گرفتن یا دورزدن حقوق بشر توسط این دولتهاست.
ایشان مشکل عمیق اخلاقی در این مساله را نفاق اخلاقی که متفاوت از استاندارد دوگانه است دانسته و تصریح کردند: استاندارد دوگانه یعنی یک شخص حقیقی یا حقوقی در داوری اخلاقی خود درباره موارد اخلاقی مشابه، از یک معیار یکسان استفاده نکند. اما نفاق اخلاقی عبارت از شکاف میان نظر و قول اخلاقی و عمل اخلاقی. آنچه ما در مسئله فلسطین با آن مواجهیم ترکیبی از این دو است. چون این دولتها نه تنها از استاندارد دوگانه در مقام عمل استفاده میکنند بلکه سعی میکنند آن را بپوشانند یعنی در مقام اظهارنظر و در مقام دفاع از موضع خود به حقوق بشر استناد میکنند و این نشان دهنده شکاف بین نظر و عمل آنهاست.
عضو هیات علمی دپارتمان فلسفه دانشگاه مفید در ادامه گفتند: ریشه حقوق بشر و اخلاق اجتماعی هویت انسانی است که به لحاظ هنجاری خنثی نیست. یعنی از دل آن حقوقی بیرون میآید که حقوق بشر است و یک تکالیفی درمی آید که میشود تکالیف بشر. ایشان افزودند: وقتی این خرده هویت بر هویت انسانی غلبه پیدا کرد، آن فرد به خود حق میدهد که به هنجارهای هویت غالب عمل کند و این هویت به او اجازه میدهد که اقتضائات هنجاری آن هویت انسانی را نادیده بگیرد.
دکتر فنائی گفتند: حل این مشکل هم نیازمند زمینه سخت افزاری است که یکی از مولفه ها، قدرت برابر است و هم نیازمند جنبه نرم افزاری است که یکی مسئله تربیت است و دیگری پاسخ به این سئوال است که چرا دولتهای غربی در سیاست خارجی حقوق بشر را مراعات نمیکنند اما در سیاست داخلی خود این حقوق را رعایت میکنند؟ پاسخ، قدرت جامعه مدنی و افکار عمومی است چون افکار عمومی در غرب به دولتها اجازه نمیدهد که در سیاست داخلی خود به حقوق بشر تجاوز کرده و آن را نقض کنند. حتی در خود اسرائیل یهودیانی هستند که مخالف سیاستهای اسرائیل هستند و از مهمترین مدافعان حقوق فلسطینیها هستند.
منبع: شفقنا
فایل صوتی این نشست علمی در «رادیو اینترنتی دانشگاه مفید» و فایل های تصویری در «آپارات دانشگاه مفید» در دسترس است.
——————————————————————-