«برنامه ۲۳۶» رادیو اینترنتی دانشگاه مفید منتشر شد
1403-07-14«برنامه ۲۳۷» رادیو اینترنتی دانشگاه مفید منتشر شد
1403-07-21گفتگوی کارگروه شعر و ادب کانون پرنیان دانشگاه مفید با دکتر حامد شیواپور به مناسبت روز حافظ
کارگروه شعر و ادب کانون پرنیان دانشگاه مفید به مناسبت بیستم مهرماه، که در تقویم ایران به عنوان روز «حافظ شیرازی» شاعر بلند آوازه فارسی نامیده شده گفتگویی کوتاه با دکتر حامد شیواپور، استادیار دپارتمان الهیات داشته است که متن آن از این قرار است:
جناب استاد شیواپور ضمن سلام و سپاس از شما، به عنوان سخن آغازین مشتاقیم تا از شخصیت حافظ برایمان بگویید؟
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
خوشحالم که فرصتی شد تا در رابطه با حافظ شیرازی این شاعر بینظیر زبان فارسی به گفتگو بنشینیم.
درباره حافظ بحث و اختلاف بسیار است و میتوان ادعا کرد که در رابطه با هیچ شاعری در ادب فارسی، اینگونه اختلاف و ابهام وجود ندارد.
بخشی از این ابهام و اختلاف ناشی از اطلاع اندک ما از زندگی حافظ و بخش مهمتری از آن ناشی از نحوه بیان خود اوست.
درباره شاعران دیگر تا حد زیادی تکلیف ما با آنها معلوم است. مثلاً تکلیف ما با سعدی یا مولوی تقریباً مشخص است. فرض کنید میدانیم که مولانا شاعری است کاملاً برخاسته از سنت صوفیانه در فرهنگ و ادب اسلامی و ایرانی. ما گاه در سخنان مولانا ابیاتی داریم که اگر نمیدانستیم شاعرش کیست شاید از ابیات حافظ زمینه بیشتری داشت تا از آن برداشتهای غیر عرفانی بشود. فرض کنید در این غزل مشهور مولانا که استاد شجریان آن را به زیبایی تمام در دستگاه نوا اجرا کرده است:
آه که من دوش چه سان بودهام
آه که تو دوش که را بودهای
رشک برم کاش قبا بودمی
چون که در آغوش قبا بودهای
اگر نمیدانستیم شاعر کیست، کاملاً مجاز بودیم که از آن برداشتهای عاشقانه یا جسمانی داشته باشیم. اما هیچ مفسری به خود اجازه نمیدهد که از مولانا چنین برداشتهایی داشته باشد. اما شاید مهمترین مسئله درباره حافظ همین ابهامی باشد که درباره مقصود واقعی او وجود دارد
اشاره کردید حافظ شاعر ایهام و ابهام هاست. در این رابطه بیشتر توضیح میدهید؟
من در نوجوانی مطلب جالبی از آقای دکتر اصغر دادبه استاد ادبیات دانشگاه علامه طباطبایی شنیدم که فکر میکنم توصیف خوبی از وضعیت سخن حافظ و ابهام در تفسیر بیان اوست. به گفته ایشان از بین غزلیات حافظ حدود ۱۰ درصد صراحت در مضامین عاشقانه و ۱۰ درصد صراحت در مضامین عارفانه دارد و ۸۰ درصد بقیه قابل تفسیر به سود هر دو است. حال اگر درباره این درصدهایی که ایشان گفتهاند چون و چرایی باشد، کلیت مطلب همین است که ایشان اشاره کردهاند.
طیف تفسیرها از سخن حافظ بسیار عجیب و شگفتآور است. کسانی هستند که او را یک شخص نامتدین، خداناباور، شکاک، لاابالی و… تصویر میکنند. شهید مطهری در کتاب عرفان حافظ، عمده تلاشش مقابله با این برداشت است. از سوی دیگر کسانی او را یک عارف دل سوخته تفسیر میکنند. مثلاً یکی از شاگردان علامه طباطبایی مجموعهای چند جلدی در تفسیر عرفانی غزلیات حافظ با عنوان جمال آفتاب دارد.
این طیف عجیب و شگفتآور هیچ نمونهای در ادب فارسی ندارد و بعید میدانم در ادبیات ملل دیگر هم نمونهای داشته باشد.
مثلاً این غزل حافظ را میتوان مثال زد:
صبح است ساقیا قدحی پر شراب کن
دور فلک درنگ ندارد شتاب کن
زان پیشتر که عالم فانی شود خراب
ما را ز جام باده گلگون خراب کن
مشهور است که مرحوم میرزا جواد ملکی تبریزی این ابیات را در قنوت نماز شب خود میخوانده است. در حالی که اگر ما بیطرفانه به این ابیات نگاه کنیم کاملاً زمینه تفسیر به نحو دیگری هم دارد. این سخن شخصی هدونیست (لذتگرا) میتواند باشد که سخت دلبسته شرابخواری است و فرصت را در این باره چنان اندک میبیند که نگران است عمرش به پایان برسد و داد خود را از زندگی نگرفته باشد.
نکته عجیب و پارادوکسیکال آن است که اتفاقاً همین ابهام سخن حافظ را دلپذیر و جذاب کرده است. وانگهی همین ابهام علاوه بر آنکه سبب دلپذیری سخن حافظ شده زمینه تفأل به این کتاب هم هست. زیرا ابهام سخن او این زمینه را فراهم میکند که هر کس از ظن خود یار آن شود. شما ببینید که حتی مثنوی با آن همه عظمت، کتابی نیست که کسی به آن فال بزند یا غزلیات سعدی و مولانا با همه زیبایی هم همینطور.
در باب نگاه حافظ به دین و سنت دینی بیشتر توضیح میدهید؟
یک نکته در مورد حافظ قابل تردید نیست و آن هم اینکه او را هرگونه تفسیر کنیم حافظ شخصی است بسیار آشنا و درگیر با سنت اسلامی. (کلمه درگیر را به معنای اگزیستانسیالی آن به کار میبرم) این نکته را ما در بسیاری از نویسندگان و هنرمندان غربی هم داریم که حتی اگر به مسیحیت معتقد نباشند سخت با سنت دینی خود آشنایند. این در حالی است که در دوران جدید بسیاری از هنرمندان و شاعران و ادیبان ما اینگونه با سنت آشنایی عمیق ندارند و کاملاً دچار انقطاع از سنت هستند.
ما این انقطاع را در شاعران بزرگ زبان فارسی و به ویژه حافظ نداریم. حافظ اولا به لحاظ علوم و دانشهای اسلامی سرآمد است. این را از اشارات فراوان او در غزلیات میشود فهمید. مثلا خودش اشاره میکند که تفسیر کشاف زمخشری را درس میگرفته:
بخواه دفتر اشعار و راه صحرا گیر
چه وقت مدرسه و بحث کشف کشاف است
اما به لحاظ درونی و معنوی هم مانوس با تعالیم اسلامی است. اگر میگوید:
«صبحخیزی و سلامت طلبی چون حافظ
هر چه کردم همه از دولت قرآن کردم»
کسانی که سایر ابیات او درباره عشق و شراب را جدی میگیرند باید سخنش را درباره انس با قرآن جدی بگیرند. همینگونه است اشارات متعدد او به عبادت سحر:
هر گنج عنایت که خدا داد به حافظ
از یمن دعای شب و ورد سحری بود
سخن پایانی؟
از فرصتی که دوستان در اختیارم قرار دادند ممنونم و امیدواریم که روز حافظ فرصتی باشد برای انس بیشتر ما با سخن ژرف و زیبا و ماندگار حافظ در تاریخ ادب فارسی.