اطلاعیه (شماره 4) پیرامون برگزاری امتحانات پایان ترم سال تحصیلی 1399-1400دانشگاه مفید
1399-08-25پیام تبریک دکتر سید ابراهیم موسوی، رئیس دپارتمان فلسفه دانشگاه مفید به مناسبت «روز جهانی فلسفه»
1399-08-29به گزارش روابط عمومی دانشگاه مفید، نشست علمی نقد و بررسی کتاب «ادیان در قرآن» به همت مرکز مطالعات قرآن دانشگاه مفید روز سه شنبه 20 آبان 1399 به صورت مجازی برگزار شد.
در این نشست علمی دکتر عبدالرحیم سلیمانی «نویسنده کتاب» به عنوان ارائه دهنده و همچنین حجت الاسلام استاد سید محمدعلی ایازی و حجت الاسلام دکتر جواد باغبانی آرانی نیز به عنوان «ناقد» حضور داشتند. دبیر این نشست نیز دکتر حامد شیواپور بودند.
متن سخنان دبیر جلسه:
سلام عرض می کنم خدمت مهمانان گرامی آقای ایازی و آقای باغبانی که زحمت کشیدند و دعوت ما را پذیرفتند و همچنین نویسنده کتاب آقای سلیمانی و همه مخاطبانی که در اسکای روم و اینستاگرام در این جلسۀ مجازی شرف حضور دارند. صمیمانه از همه عزیزان تشکر می کنم. دوست داشتیم که این جلسه به این صورت نباشد و جایی باشد که ما در به صورت حضوری خدمت مخاطبان باشیم. اما این بلای کرونا همه نشست ها و کلاس های درسی را اینگونه کرده و امیدواریم که خداوند لطف کند و این بلای عالم گیر مرتفع گردد.
برنامه این نشست به این صورت خواهد بود که بعد از اینکه بنده نکاتی را در باب کتاب مورد نقد، خدمت شما عرض نمودم، آقای سلیمانی مطالبی پیرامون کتاب تألیفی شان ارائه خواهند داد و بعد از آن در خدمت ناقدین گرامی خواهیم بود.
نام کتاب، «ادیان در قرآن» می باشد که درسال 1398 توسط انتشارات دانشگاه مفید به چاپ رسید. این کتاب درواقع طرح پژوهشی آقای سلیمانی است که نمونه آن به زبان فارسی را مطمئن هستم که نداریم، در دنیای عرب هم بعید می دانم وجود داشته باشد. با اینکه این بحث بسیار مهمی است و با وجود اینکه اندیشمندان عرب در مباحث موضوعی در قرآن بیشتر کار می کنند، اما من ندیدم در این زمینه کتابی داشته باشند. ابتدا قرار بود کتاب گسترده تر باشد، اما آقای سلیمانی به این نتیجه رسیدند که ادامه بحث را در یک طرح مستقل با عنوان اسوه های مشترک در قرآن و عهدین ارائه نمایند ( یعنی شخصیت های مورد توافق هر سه دین ابراهیمی که به نوعی ادامه این کتاب است) و انشالله به زودی آن هم به چاپ می رسد.
این اثر به نظر بنده به عنوان کسی که آن را مطالعه نموده ام، بسیار خوب است و ایشان مباحث ارزنده ای را ارائه داده اند. در واقع خود بنده، مثل کسی که رمانی را می خواند و برای او جذاب است، کتاب را مطالعه کردم و واقعا لذت بردم و لذا به همّت و تلاش آقای سلیمانی درود می گویم. اما از آنجا که کتاب هم مثل هر کار بشری دیگری ممکن است ایراداتی داشته باشد، لذا در خدمت اساتید بزرگوار جهت نقد و بررسی این اثر هستیم. قبل از شروع می خواهم معرفی داشته باشم از دکتر عبدالرحیم سلیمانی برای مخاطبینی که ممکن است کمتر ایشان را بشناسند. تخصّص ایشان مباحث ادیانی و بیشتر با رویکرد متکلّمانه است. اکثر آثاری که ایشان منتشر کرده اند به عنوان کتب درسی در حوزۀ ادیان درحال استفاده است، کتبی مانند: «سیری در ادیان زنده جهان»، «مسیحیت»، «یهودیت»، «ادیان خاموش» و … همچنین کتاب «بررسی متنی و سندی متون یهودی» که سال 1395 از ایشان منتشر گردید، کتاب بسیار مهمی است که چند سال قبل در دانشگاه مفید نقد و بررسی شد. این استاد فرهیخته مجددا کتابی را سال 1396 منتشر کردند که ترجمه اثری است یهودی با عنوان «یهودیت از لابه لای متون» که آن هم در نوع خود کتاب مهمی است. به هر حال ایشان الحمدلله در حوزه پژوهش های ادیانی و البته با رویکرد متکلمانه بسیار پر کار هستند.
ناقدین محترمی هم که امروز دعوت ما را پذیرفتند، آقای حجت الاسلام استاد سید محمدعلی ایازی از اساتید برجسته قرآن پژوهی در کشور هستند و آثار متعدد و ارزشمند ایشان در چندین دهه گذشته گواهی کارنامۀ درخشان ایشان در حوزه قرآن پژوهی است و نیز آقای دکتر جواد باغبانی ارانی عضو محترم هیأت علمی مؤسسۀ امام خمینی(ره) هم که در حوزۀ پژوهش های ادیانی مشغول هستند و در این زمینه آثاری ارزشمند را منتشر کرده اند و افتخار داریم امروز به عنوان ناقد در خدمت این دو استاد فرهیخته باشیم.
متن سخنان دکتر عبدالرّحیم سلیمانی:
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ»
خوشحالم و باعث افتخار است که اساتید معظّم قبول نمودند که اثر ناچیز بنده را نقد نموده و اشکالات آن را بیان نمایند تا متوجه شوم و یا برطرف نمایم و یا در کارهای دیگرم در نظر بگیرم.
در واقع بنده از سال ها پیش دغدغۀ این کار را داشتم و دنبال می کردم. همانطور که دوستان می دانند این قضیه در قرآن دارای زمینۀ شبهه ناکی است و شبهه خیز است؛ برای مثال کار یوسف حدّاد که در واقع در آن سعی داشته که تفسیری مسیحی از قرآن مجید ارائه نماید، من در بحث هایی مثل مسیح شناسی و تثلیث تلاش نمودم که اینها را پاسخ دهم. اما به هر حال در زمینه های مختلف شبهات زیادی وجود داشت. یکی دیگر از مشکلات کار، پراکندگی آن بود و اینکه این یک کار نیست، لذا منظم کردن فصول آن و به صورت سلسله وار درآوردن و ترتیب دادن کار مشکلی بود که تا حدودی موفق شدم این کار را انجام دهم و کار را در یک سلسله مباحث منظمی در حد توان خودم ،ارائه دهم.
این کار از چهار بخش تشکیل شده است. در بخش اول مباحث کلی آورده شده و کلّیاتی دربارۀ دین و ادیان در قرآن بیان شده است؛ مباحثی مثل دین و ادیان، دین و شریعت، پیامبران عنوان شده در شریعت، محدودۀ قومی و جغرافیایی دعوت پیامبران، این مسأله که آیا پیامبران دیگری هم بوده اند که نام آنها در قرآن نیامده باشد؟ آیا بر اساس قرآن، دیگر نقاط دنیا هم پیامبرانی داشته اند یا خیر؟ اینها مباحثی است که در فصل اول مطرح شده است.
در فصل دوم منطق قرآن را در سنجش دیگر ادیان بحث نموده ام؛ قرآن با چه منطقی ادیان دیگر را ارائه می کند؟ در اینجا گفته ام که قرآن منطق خاصی دارد که با منطق دیگران که ادیان را مطالعه می کنند تفاوت دارد و منطق ویژه ای است.
در فصل سوم به مباحث مربوط به متون مقدس ادیان پرداخته ام. اولی: موضع قرآن مجید درباره متون مقدس پیشین؛ یعنی قرآن مجید چه موضعی در مورد متون مقدس پیشین دارد؟ برای مثال آیا آنها را تصدیق می کند یا می گوید تحریف شده است و امثال اینها. اینجا هم باز نظر خاصی دارم که مشهور نیست؛ باید این نکته را بیان کنم که تحریفی که قرآن می گوید تحریف معنوی است. اگر نگوییم که تحریف خود قرآن را یا تحریف کلام پیامبر را می گوید که من البته نظرم این است که مستقیما در مورد تحریف قرآن صحبت می نماید.
فصل چهارم دربارۀ بشارت پیامبران است که در قرآن آمده است. در این فصل آوردم که بحث بشارت بحث غلط اندازی بوده است. بسیاری از کتب و مقالات نیز در این باره نوشته شده است، در حالی که نیازی به آنها نبوده و ثمری هم ندارد و زیان بار هم می باشد. بشارت در حدی که قرآن مجید میفرماید در متون مقدس یافت می شود، ولی حد زیادتر از آن را نه قرآن گفته و نه نیاز هست و نه یافت می گردد.
در فصل پنجم معنا و مفهوم و مصداق اهل کتاب قرآن را بحث نموده ام. در اینجا گفته ام مقصود از اهل کتاب و مصداق آن کدامند؛ و نیز به ای سوالات پرداخته ام که آیا منظور فقط یهودیت و مسیحیت است؟ آیا فقط مسیحیت و زرتشتی است؟ آیا این سه به اضافۀ صابئین است یا اینکه نه، عنوان، عام است و می تواند مفهوم دیگری را هم شامل گردد. آیا این عنوانی باز است تا این امکان را داشته باشیم که برخی ادیان دیگری که در مناطق دیگر دنیا هستند و شرایط متفاوتی دارند را هم اهل کتاب بنامیم؟ نتیجه این فصل این شده که این عنوان باز است و عنوان بسته ای نیست که فقط ادیانی که نام برده شده اهل کتاب باشند.
در فصل ششم احکام مربوط به اهل کتاب را بحث نموده ام و در دو بخش آن را آورده ام. یکی احکام کلی که در مورد اهل کتاب است یعنی احکام اجتماعی که معروف ترین آن ها جزیه است و خواستم بگویم که جزیه، مالیاتی منطقی است که از اهل کتاب یا حتی غیر اهل کتاب ممکن است گرفته شود و نکته دیگر احکام فردی مربوط به اهل کتاب، مثل طعام اهل کتاب و ازدواج با اهل کتاب است.
در فصل هفتم، آموزه ها و تعالیم را بحث نموده ام و عنوان آن را آموزه ها و تعالیم قراردادم و در مورد عقاید یهود در قرآن مجید بحث کرده ام و به شبهاتی پرداخته ام؛ همچنین در مورد عالمان الوهیت یافته، عالمانی که قرآن مجید در مورد آنها سخن می گوید نیز بحث هایی ارائه کرده ام. دربارۀ اینکه آیا یهودیان عباراتی مثل « یهودیان و مسیحیان فرزندان خدا هستند» و اینکه «خدای فقیر دست بسته» را در جایی گفته اند؟ و اگر بله ، کجا آورده اند و چگونه آن را بیان نموده اند.
برگزیدگی قوم یهود را در فصل بعد بحث نموده ام. قرآن مجید تعبیر فضّلنا دارد؛ تفضیل به چه معناست؟ آیا سر از نژاد پرستی در می آورد؟ کما اینکه در فرهنگ یهود سر از نژادپرستی درآورده است وکسانی از این تعبیر، نژاد پرستی را فهمیده و در مورد آن بحث نموده اند. سرزمین مقدس موعود که در فصل بعدی آمده دربارۀ این موضوع هست که یهویان چه گفته اند، ادعای آنها چیست و از متون مقدسه چه برمی آید و قرآن مجید چه می گوید و از آن در مورد این سرزمین چه برمی آید و چه می توان گفت؟
فصل دهم در مورد مسیح قرآن در میان مسیح های هفت گانه می باشد. ما هفت مسیح شناسی داریم که قرآن مجید در میانه این هفت مسیح شناسی قرار دارد. مسیح عهد قدیم، مسیح هم نوا ، مسیح پولسی یوحنایی، مسیح عالمان، مسیح سده های نخست، مسیح تاریخ و مسیح اسطوره از انواع مسیح شناسی هاست. من بحث کرده ام که قرآن مجید کدامیک از این مسیح شناسی ها را آورده و تفسیرهای امثال یوسف حداد را اینجا بحث نموده ام.
فصل یازدهم تثلیث مسیحی و دیدگاه قرآن مجید در ارتباط با تثلیث مسیحی می باشد. عالمان زیادی از مسیحیان می گویند قرآن مجید تثلیث ما را رد نمی کند! بلکه تأیید می کند و تثلیثی که قرآن رد می کند تثلیلث دیگری است که در حجاز بوده و احیانا گروه منحرفی از مسیحیان آنجا بوده اند و آن تثلیث است که قرآن آن رد می کند، نه تثلیث مسیحیت راست کیش را. من تلاش کرده ام که بگویم خیر. قرآن مجید در عین حال که مسیحیان را موحد به حساب می آورد، در عین حال تثلیلث مسیحیت رایج را نیز رد می کند.
فصل دوازدهم ابعاد عقیدتی و تاریخی ماجرای صلیب در عهد جدید قرآن است. صلیب چه تأثیر و جایگاهی در باورهای مسیحی دارد و در قرآن مجید این چگونه بازتاب یافته است. هم از بُعد عقیدتی و هم در بُعد تاریخی، چه تأثیر و جایگاهی دارد. تلاش کردم که بگویم قرآن مجید به ماجرای صلیب به شکلی بسیار متفاوت نگاه می کند و البته احتمال هم در باره آیه «وَمَا قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ وَلَكِنْ شُبِّهَ لَهُمْ…(آیه 157 سوره نساء)» دادم و در این باره بحث نموده ام.
مبحث بعدی حقانیت و نجات بخشی دیگر ادیان و همزیستی با پیروان آنهاست که در فصل سیزدهم آورده ام و انحصار گرایی را نقل کرده ام و اینکه قرآن مجید انحصارگرایی را رد می کند و قبول ندارد. قرآن مجید تکثر گرایی را هم قبول ندارد.
در فصل پانزده این سوال را مطرح و بررسی کرده ام که کلید نجات در قرآن مجید ایمان است یا دین؟ ایمان چیزی فراتر از دین است. ممکن است پیروان دیگر ادیان هم دین داشته باشند. ایمان مفهوم وسیعی است و گفته ام که نجات پیروان دیگر ادیان به ایمانشان است نه به دین و از فرمایشات مرحوم علامه طباطبایی استفاده کرده و مطالبی را آورده ام. وقتی ایمان ملاک نجات باشد، نجات شناسی عادلانه می شود.
در فصل شانزدهم مربوط به اصول همزیستی با غیر مسلمانان در قرآن مجید است که من روی دو کلیدواژه متمرکز شدم: عدل و احسان. آیا این عدل و احسانی که خداوند امر می نماید، برای خصوص مسلمانان امر می کند یا اعم از مسلمان بوده و غیر مسلمان را هم شامل می شود و بلکه با بشریت باید با عدل و احسان برخورد نمود؟ نتیجه گرفته ام با بشریت باید با عدل و احسان برخورد کنیم و عدل و احسان که قرآن میگوید عام است.
این چکیده ای بود از کتاب و عنوان فصل ها. انشاءلله از فرمایشات اساتید معظّم استفاده نموده و در اصلاح روند کار بکوشیم.
متن سخنان ناقد اول: حجت الاسلام والمسلمین استاد سید محمد علی ایازی
بِسم الله الرّحمنِ الرَّحیم، اَلحَمدُللهِ رَبِّ العالَمین، ثُمَّ الصَّلاةُ وَ السَّلام علی سَیِّدنا و نَبیِّنا حبیبِ اِلهِ العالمین، ابِاالقاسِم المُصطَفی مُحَمَّد و علی اَهل بَیته الطّاهرین.
بسیار خوشحالم که این توفیق به بنده داده شده که بتوانم در بارۀ یک اثر بسیار مهم ادیانی – قرآنی سخن بگویم. می توانم بگویم من این کتاب را نوشیدم، نخواندم. وقتی این کتاب را می خواندم واقعا لذت بردم. بنده در حوزۀ ادیان در قرآن آثار و نوشته های زیادی دیدم و مقالات و کتب زیادی راخواندم و مقالات یا رساله های زیادی را هم به عنوان داور یا مشاور یا راهنما بوده ام. حدود 30 سال پیش بود که کتاب یوسف حداد را خواندم و الان هم دارم و آنجا حاشیه هایی زدم و نکات آن را یاداشت نموده ام. می توانم بگویم کتاب « ادیان در قرآن» آقای سلیمانی نخستین کتابی است که در این سطح، در حوزۀ تفسیر موضوعی، به نگارش درآمده است. کتبی که در این حوزه هستند، عموما سه دسته اند: یک دسته کتبی که بیشتر فهرست آیات هستند، آیاتی را کنار هم قرار داده اند و تعدادی مطلب هم کنار آن گذاشته اند. یک دسته کتبی که گزارش و توصیف هستند یا با رویکرد کلامی سنتی ما هستند (دسته سوم).
اینکه می گویم این کتاب نخستین اثر هست به جهت وجود آن سه دسته است . سنّت دینی اکثر نوشته های ما هم رویکرد کلامی است با نگاه هایی که مثلا از قرن دهم إظهار الحق نوشته شده است. کمی بالاتر از آن هم آقای بلاغی هستند( یا خود آقای بلاغی یا کسانی که در ادامه کار آقای بلاغی هستند).
اما دربارۀ این اثر6 ویژگی است که من لازم میدانم عرض کنم . اولا این کتاب واقعا کتاب اجتهادی است و مجتهدانه به بحث موضوعات ادیان پرداخته است؛ یعنی تحلیل کرده، تبیین کرده نقد کرده، بررسی کرده و خواسته که یک نگاه دیگری به مسائل ادیان داشته باشد. همانطور که گفتند این کتاب از چهار بخش و شانزده فصل تشکیل شده است. کلّیات مفهومی یا مبانی خود و یا معیارها و روش های خود را شرح داده اند که خود این امر جزو امتیازات یک نوشته است که کسی که می خواهد یک نگاه اجتهادی در یک موضوعی که به این شکل هست داشته باشد، سعی کند که پیش فرض ها را به حداقل ها برساند و مبانی و روش های خود را در بحث بگوید. البته می توان گفت که به یک معنا ثقل کتاب در باب یهودیت و مسیحیت است و بلکه مسیحیت در این کتاب به معنایی پررنگ تر از یهودیت می باشد. از جمله مباحثی که آقای سلیمانی بحث کرده و به نظر من بحث جدی هم هست و می تواند سر فصل ادامه مباحث باشد وبه عبارتی بحث جهانی بودن ادیان پیشین است، معنای الوالعزم و چیزی است که ایشان در باب الوالعزم مطرح کرده اند. همچنین از مسائلی که در بخش آخر خیلی نمود پیدا کرده، بحث تکثرگرایی، انحصار گرایی و شمول گرایی است که آن ها را ایشان در حوزۀ کلام جدید در آخر آورده اند و همچنان که خودشان هم اشاره نمودند، بخشی هم در رابطه با مسئلۀ احکام ادیان است و اینکه معمولا کتبی که در حوزه ادیانی نوشته می شوند ، مباحث فقهی و احکامی آن کمتر مورد توجه قرار می گیرد. لذا به نظرم از این جهت نیز این کتاب دارای امتیاز است. نکته دوم درباره این کتاب که از امتیازات آن است، این است که این کتاب نگاه همدلانه کرده است که واقعا در بعضی موارد با قرائت های سنتی ما سازگار نیست. درحالیکه نگاه سنتی به کتب کلامی ما اینگونه نمی گویند، ایشان این نگاه ها را نقد کرده و به نفع رقیب این نگاه همدلانه را داشته است. مثلا در مقدمه کتاب یوسف حداد گفته شده: من سعی کردم باب گفتگو را باز کنم! در حالی که من کتاب آقای یوسف حداد را یک کتاب نقد قرآن و اسلام می بینم نه کتابی که به معنای خاص گفتگو کرده باشد. اما آقای سلیمانی در خیلی جاها نقدها را پذیرفته اند. ویژگی سوم که من می توانم دربارۀ این کتاب بگویم، مسئلۀ روشمندی کار است. به نظر من حتی می شود یک رساله یا یک پایان نامه دربارۀ این کتاب نوشت و مبانی و روش های آقای سلیمانی در اینجا را تحلیل و نقد کرد. اگر دانشجویانی صحبت من را می شنوند پیشنهاد من این است که آنها یک پایان نامه در بارۀ این کتاب بنویسند چراکه جا دارد این کتاب از زاویۀ دید دیگران نیز تحلیل و احیانا و نقد گردد. نکتۀ دیگر وصف اخلاق پژوهشی این پژوهش هست و قاعدۀ زرّینی که در آن حاکم می باشد که هم ادب است و هم انصاف. جایی هست که ایشان ولو اینکه تحلیلی را نقد کرده، یک احتمال دیگر در مقابل آن می آورد؛ مثل همان بحث تثلیث که ایشان آوردند.
نکته پنجم در ویژگیهای این کتاب، زبان آن است. غیر از زبان روان و خواندنی این کتاب ، تلاش آقای سلیمانی این است که زبان اقناعی این کتاب را با زبان مشترک همه انسان ها که زبان عقل است به کار ببرد و واقعا کاری کند که مخاطب قانع شود که چیزی را که می گوید درست است. لذا زبان ایشان زبان ممتازی است و از این جهت قابل ستایش. ویژگی ششم هم در باب منابع این کتاب است؛ من به دقت منابع را نگاه کردم. گستردگی و جامعیت منابع و تنوع آن یکی از امتیازات کتاب است. زبان فارسی ، عربی و انگلیسی و منابع مستقیم خوب استفاده شده و به دلیل مهارت و سابقۀ تحلیلی ایشان، از این جهت نیز می توانیم بگوییم که قابل توجه است.
من این محاسن را دربارۀ این کتاب گفتم اما نقدهایی هم به ذهن من می رسد که ممکن است آقای سلیمانی قبول نداشته باشند، اما پیشنهاد بنده است در جهت تکمیل. شاید هم ایشان به بنده پاسخی دهند که من را قانع نمایند. من در این حوزه دو دسته حرف دارم. یک دسته حرف هایی که قبلا هم با ایشان، در جلسۀ مشترکی که داشتیم مطرح کردم و اصطلاحا میگویم مباحث محتوایی است که من اینجا نمی خواهم وارد آن شوم، بلکه میخواهم وارد جنبه هایی شوم که می تواند تکمیل کار باشد و اگر انشالله ایشان توفیق پیدا کرد که تجدید نظری کند و کار را ویرایش جدید کند، این نکات را هم در نظر داشته باشد. انشالله خداوند بر توفیقاتشان بی افزاید و بتوانند در این رشته همیشه موفق باشند.
برخی از پیشنهاداتم را مکتوب آورده ام که بعدا خدمتتشان تقدیم م یکنم. اما نکاتی را که میخواهم اینجا بحث بنمایم تقریبا می توانم بگویم که در محور می باشد. اولین مسأله خود عنوان کتاب است. عنوان ادیان در قرآن عنوان خنثایی است؛ یعنی اینکه وقتی می گوییم: ادیان در قرآن! قاعدتا اولین سؤالی که به ذهن میرسد این است که ادیان در قرآن از نگاه چه کسی؟ از آنجا که در این زمینه ایشان مفسر و مجتهد هستند، قاعدتا باید گفت ادیان در قرآن از دیدگاه دکتر سلیمانی. در واقع تفسیر ایشان از ادیان در قرآن این چنین است. این «ادیان در قرآن» کمی شاید غلط انداز باشد. خود من وقتی کتاب آزادی در قرآن را نوشتم و چند جا هم چاپ شد، با خودم فکر کردم این عنوان من هم اشکال این چنینی دارد. پیشنهاد من این بود که اگر بگوییم «نگرش قرآن به ادیان» شاید این کلمه نگرش کمی مشکل را حل نماید چراکه نگرش قهرا از دیدگاه ایشان است. شاید این نگرش خنثی بودن عنوان را از بین ببرد. نکته دوم که خیلی ذهن من را مشغول کرد و دنبال آن بودم این بود که ببینم دکتر سلیمانی به عنوان یک مسیحی پژوه و یهودی پژوه، وقتی عنوان ادیان در قرآن را می آورد، آیا راجع به مشرکین هم حرفی زده یا خیر؟ مشرکینی که این همه آیات و دسته بندی و طبقه بندی در اوصاف آنها گفته شده است. البته به صورت خیلی مختصر ایشان اشاراتی داشتند اما به نظر من اگر توجه گردد، مبحث مشرکین، جای بحث جدی دارد. چرا که وقتی عنوان کتاب «ادیان در قرآن» است، باید دید آیا مشرکین جزو ادیان هستند یا خیر؟ دین دارند یاخیر؟ چنانچه در باب مجوس و صائبین که در قرآن کریم نام آن ها آمده است. خود ایشان حتما در باب صائبین نوشته ها دارند و پایان نامه هایی را کار کرده اند. قرآن کریم به صراحت اسم آورده است گرچه اعتقاد من این است که سورۀ بقره و مائده، صائبین را ذکر می کند چون مخاطب آن زمان، اسم اینها ذا می شناسد وگرنه ذکر آن دلیل نداشته است. لذا جای این را داشت که راجع به صائبین و مجوس فصلی را اختصاص می دادند. وقتی می گویند ادیان در قرآن بالاخره صائبین و مجوس جزو ادیان هستند که در قرآن آورده شده اند. البته ایشان جاهایی پراکنده گفته اند، ولی این جهت را رعایت نکرده اند. نکته سوم این است که ایشان در باب تکثرگرایی، شمول گرایی و انحصار گرایی بحثی را دارند اما ذکر این عناوین جای حداقل این توضیح را در مقدمه داشت که موضع قرآن از این سه تقسیم بندی ( در این دوره اخیر اینگونه تقسیم بندی شده و قبل تر نبوده یا حداقل من خبر ندارم) چیست؟ چرا که هدف ایشان کشف موضع قرآن درباره ادیان است. لذا جای این را دارد که یک مقدمه و تاریچه ای از آن آورده شود واینکه این بحث چه اهمیتی دارد . این بحث اگر واقعا اصلاح گردد، تکلیف این نگاه سنتی ما و به طور کلی فرهنگ سنتی همه ادیان ما و از آن جمله مسلمانان که انحصارگرایی هست (انحصار گرایی که فقط صرف ادیان نمیشود حتی در مذاهب هم هست) در یک مقدمه عالمانه ایشان روشن شود . به نظر من این از نواقص بحث است که باید به آن پرداخته شود. نکته دیگری که از جنبه های صوری بحث است این است که ، دکتر سلیمانی حرف خیلی زیاد دارند اما این حرف ها گم شده است؛ یعنی در تیتر بندی، خیلی از مباحث ایشان در لابلای مطلب گم شده است و مشخص و برجسته نشده است. من برخی مباحث را می خواندم و می دیدم بحث بسیار زیبایی است اما نیاز به تیتر دارد، درحالی که تیتر گذاری نشده است بلکه ایشان بخش آورده اند و تیتر گذاری ها را در داخل همین بخش ها گذارده اند. من خودم معمولا به دانشجویانی که رساله می نویسند می گویم اگر هم میخواهید تقسیم بندی های داخل بخشی یا داخل فصلی داشته باشید، به گونه ای نباشد که فصول شما از اول تا شانزده تبعیت کند و داخل این بخش ها باشد، بلکه مثلا بخش ها را که تقسیم کردید، فصول را به صورت مستقل بیاورید؛ یعنی در بخش اول فصل 1و2و3و4 ، در فصل دوم 1و2و3و4 و در سایر فصول هم به همین نحو.این عناوین شما در اینجاست که خیلی برجسته می شود و معلوم می شود که این کاری که انجام شده چه اهمیتی دارد. در این قسمت میخواستم نکته دیگری را هم عرض کنم که چون وقت من یک دقیقه گذشته دیگر آن بحث را می گذارم برای فرصت بعد، اگر در اختیارم قرار گرفت. تا همین جا بسنده می کنم که از فرصت خودم تجاوزنکرده باشم.
متن سخنان ناقد دوم: حجت الاسلام والمسلمین دکتر جواد باغبانی ارانی
بِسم الله الرّحمنِ الرَّحیم، اَلحَمدُللهِ رَبِّ العالَمین، ثُمَّ الصَّلاةُ وَ السَّلام علی سَیِّدنا و نَبیِّنا حبیبِ اِلهِ العالمین، ابِاالقاسِم المُصطَفی مُحَمَّد و علی اَهل بَیته الطّاهرین.
بسیار خوشحالم که در این گفتگوی علمی در کنار اندیشمند محترم جناب آقای ایازی و محقق گرامی دکتر سلیمانی و دوست عزیزم دکتر شیواپور توفیق مشارکت پیدا کردم. مباحثی را که استاد محترم جناب آقای ایازی فرمودند بخش عمده از آن مورد تایید بنده هم هست. لذا من به آن بخش ها اشاره نمی کنم. نوشته ها و آثار جناب آقای سلیمانی به گونه ای است که کسانی که با نوشته ها و آثار ایشان آشنا هستند برایشان توقع ایجاد م یشود وقتی اثری از ایشان منتشر میگردد، حرف های تازه در آن مشاهده گردد. البته این توقع را هم خود ایشان ایجاد کرده اند. آقای ایازی فرمودند: نظریات جدید ، نقد و.. اما یکی از نقدهایی که من دارم این است که خواننده فکر می کند این کتاب یک اثر جدید نیست. البته خود دکتر سلیمانی در آغاز خیلی فصول یک پاورقی زده اند که مثلا ما این مطلب را در فلان مقاله گفته ایم. من که نگاهی انداختم احساس کردم تقریبا بخش عمدۀ کتاب قبلا از ایشان منتشر شده است. من به عنوان یک خواننده وقتی کتاب را به دست می گیرم دوست دارم اثر تازه ای ببینم ولی ایشان خودشان منصفانه هم فرموده اند. لذا نقد اولیه بنده دربارۀ این است که در حقیقت کتاب، یک اثر بازنشری است نه یک اثر جدید. گرچه کتاب نسبت به آن مقالات بحث های تکمیلی زیاد دارد.
نکته دومی که بدون هیچ مقدمه ای سراغ آن می روم این است که من فکر میکنم ساختار این کتاب می توانست زیباتر باشد. البنه این بحث سلیقه ایست. به نظر من از آنجا که بحث شما در ادیان در قرآن است ،می توانستید یک آیه بسیار زیبا و بسیار متناسب با این بحث، بهانه قرار گیرد و قالب این کتاب در آن قرار گیرد. آیه 17 سوره حج (إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَادُوا وَالصَّابِئِينَ وَالنَّصَارَىٰ وَالْمَجُوسَ وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا إِنَّ اللَّهَ يَفْصِلُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ۚ إِنَّ اللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ).
سه دسته از این آیه جدا می شوند. سه الذین که آورده شده؛ یعنی پیروان ادیان به تعبیری در قرآن کریم. مسلمانان که در مقابل مشرکین هستند، مشرکین و این مجموعه چهار گانه ای که در اصطلاح فقها اهل کتاب نام گرفته اند. یعنی در این سازمان آن اشکالی هم که آقای ایازی فرمودند (به مشرکین نپرداختید) حل می شد. من الان یک پایان نامه ای دارم که موضوع بحث آن، نگاه قرآن به مشرکین است که بحث بسیار مهم و گسترده ای است اما متأسفانه این کتاب خیلی به آن نپرداخته است. یک قالب اینگونه، به نظرم سازمان بحث را شکیل تر می کرد. در حالی که در حال حاضر این کتاب همان مقالاتی است که اکنون در قالب یک کتاب قرار گرفته که البته کتاب هم خیلی شکیل و زیبا است. اما من به همین ساختار اولیه وقتی نگاه می کنم، می بینم برای مثال فصل اول جمع بندی ندارد اما فصل دوم دارد! چرا؟ اولی ندارد و دومی دارد. یا فصل سوم و چهارم پنجم دارای جمع بندی است اما فصل ششم ندارد. دوباره در بخش سوم، فصل اول و دوم و سوم و چهارم جمع بندی ندارد فصل بعدی نتیجه دارد. یعنی عنوان عوض شده است.
یا فصل دوازدهم دارای عنوان خاتمه است. حال که این مقالات در قالب کتاب قرار گرفته، بد نبود که نگاه مجددی قبل چاپ می شد و این اشکالات صوری و ابتدایی برطرف می شد. نکته دیگری که باید در ساختار عرض کنم این است که انتهای هیچکدام از پاورقی هایی که به لاتین آمده، نقطه ندارد اما برای پاورقی فارسی دارد. چه علتی دارد؟ یا در موقع استفاده از واژه هایی مثل پلورالیسم ما باید اولین بار یک پاورقی بزنیم و معادل لاتین آن را بیاوریم. دیگر تا آخر اثر همین یک بار کفایت می کند اما در این اثر مواردی را دیدم که شما چند مرتبه معادل آن را آورده اید. نکته دیگر اینکه برخی از عناوینی که در کتاب آورده اید با متن ناسازگار است. مثلا در صفحه 390 مطلبی را باز کرده اید تحت عنوان «معقولیت انحصار گرایی دینی». من از بیرون وقتی میخواهم بیایم سراغ این عنوان، چنین برداشت میکنم که گویا شما می خواهید بگویید انحصار گرایی معقول است. سپس که به بحث ورود پیدا می کنید، دو سه صفحه بعد می گویید: «به همین دلیل انحصار گرایی با مشکل جدی عقلی روبه رو است». عنوان شما با نتیجه دیررسی که دارید ناسازگار است. به نظرم اگر یک سری دقت های اینگونه وجود می داشت مناسب تر بود. یا برخی مباحث تکراری است. فرض کنید شما نظرات جان هیک را که مطرح می کنید، در بحث انحصارگرایی، کثرت گرایی و شمول گرایی. چند مرتبه شما این موضوع را در جاهای مختلف( تقریبا با سه چهار سطر یکسان) تکرار کرده اید. صفحه 389-413-434. کسی که این بخش آخر کتاب را می خواند وقتی یک مرتبه مطلب را دید اگر بخواهد بار دوم و سوم همین را بشنود، قدری آزاردهنده است. نکته بعدی این است که برخی عبارات شما مقداری مسأله برانگیز است. فرض کنید شما بحثی را مطرح کردید و در تبیین شفاهی هم اشاره کردید (در صفحه 435 ) جمله ای دارید که….. نجات فقط و فقط در گرو ایمان است…. با قاطعیت هم این موضوع را مطرح کرده اید. کسی که این مطلب را بخواند همه آیاتی که در رابطه با عمل صالح و غیره وجود دارد(…الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ طُوبَىٰ لَهُمْ وَحُسْنُ مَآبٍ…) ذهن اون را درگیر می کند. لذا فکر می کنم در گزینش واژه ها اگر مقداری بیشتر احتیاط می نمودید بهتر بود.
گاهی برخی، آدم را هو می کنند، چرا که فضای جامعه ما فضای اخلاقی نیست. عقیده شما چیز دیگری است و تدوین شما چیز دیگری را می گوید. گاهی یک جمله برجسته می شود و به انسان اجازه نمی دهد آثار دیگری داشته باشد و فضا را آلوده می کند. به نظرم مقداری در گزینش واژه ها هم اگر دقت بیشتری می شد بهتر بود. همچنین اغلاط دیگری هم دارد. مثلا شما خشایارشا آورده اید. به نظر من خشایارشا بدون [ه] که چند مرتبه هم آمد، صحیح نیست . موارد دیگری هم هست که مکتوب کرده ام.
من یکی دو نکته محتوایی هم دارم. بحثی را شما در صفحۀ 43 این کتاب باز کرده اید و بر اساس آن، چند مورد مطالب دیگر هم در تأیید این عبارت آورده اید: «… از مجموع آیات مربوط به اهل کتاب این نکته برداشت می شود که قرآن اصل را بر تأیید قرار داده است اما در کنار این تأیید و پس از آن انتقادات را نیز بیان می کند….» یعنی نگاه شما به آیات قرآن یک نگاه تأییدی است. استاد ایازی تعبیر قشنگی فرمودند؛ نگاه شما نگاه همگرایی است. از این جمله هم چنین بر می آید. پس شما از پشت عینکی در حال نگاه به قرآن هستید که این عینک می خواهد همگرایی و تأیید ادیان را ببیند. من هم اینجا به کمک شما می آیم. شما برخی آیات را اینجا نیاوردید. من به کمک شما می آیم و عرض می کنم که بیش از آنچه که شما گفتید آیاتی در قرآن کریم هست که نظر حضرتعالی را تأیید می کند. برای مثال خود قرآن می گوید بخشی از آموزه های من منحصر به من نیست و در منابع آموزشی و در کتب پیشین هم هست. خود قرآن میگوید برخی از آیات سورۀ اعلی قبلا در کتب حضرت ابراهیم آمده است:«إِنَّ هَذَا لَفِي الصُّحُفِ الْأُولَى ﴿۱۸﴾…قطعا در صحيفه هاى گذشته اين [معنى] هست (۱۸) ». قرآن حتی از کتب قبلی مطالبی را بیان می نماید: « وَكَتَبْنَا عَلَيْهِمْ فِيهَا أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَالْعَيْنَ بِالْعَيْنِ وَالْأَنْفَ بِالْأَنْفِ وَالْأُذُنَ بِالْأُذُنِ وَالسِّنَّ بِالسِّنِّ وَالْجُرُوحَ قِصَاصٌ ۚ فَمَنْ تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ كَفَّارَةٌ لَهُ ۚ وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ ﴿45﴾… و در تورات بر بنی اسرائیل حکم کردیم که نَفْس را در مقابل نَفْس قصاص کنید و چشم را مقابل چشم و بینی را به بینی و گوش را به گوش و دندان را به دندان، و هر زخمی را قصاص خواهد بود. پس هر گاه کسی حق قصاص را ببخشد (نیکی کرده و) کفاره (گناه) او خواهد شد، و هر کس به خلاف آنچه خدا فرستاده حکم کند چنین کس از ستمکاران خواهد بود». یا قرآن به نقل از حضرت داود ابایی ندارد که از کتاب زبور مطلبی نقل نمایند: «وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ﴿105 انبیاء﴾… و ما بعد از تورات در زبور (داود) نوشتیم که البته بندگان نیکوکار من ملک زمین را وارث و متصرف خواهند شد». البته عزیزی که دارد سخن بنده را گوش میکند به ذهنش خطور نکند که گر قرآن سخنی از متون پیشین را نقل میکند به معنای این است که این مطلب را از آن کتب گرفته است. خیر، بلکه میخواهد بگوید که قرآن به عنوان آخرین کتاب آسمانی، اصول کلی کتب پیشین را کاملتر بیان کرده است. تا اینجا دارم حضرتعالی را تأیید میکنم.
در آیه 93 سوره آل عمران (کُلُ الطَّعَامِ کَانَ حِلاًّ لِبَنِي إِسْرَائِيلَ إِلاَّ مَا حَرَّمَ إِسْرَائِيلُ عَلَى نَفْسِهِ مِنْ قَبْلِ أَنْ تُنَزَّلَ التَّوْرَاةُ قُلْ فَأْتُوا بِالتَّوْرَاةِ فَاتْلُوهَا إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِينَ) همه غذاها (ی پاک) بر بنی اسرائیل حلال بود، جز آنچه اسرائیل (یعقوب)، پیش از نزول تورات، بر خود تحریم کرده بود؛ (مانند گوشت شتر که برای او ضرر داشت.) بگو: «اگر راست میگویید تورات را بیاورید و بخوانید! (این نسبتهایی که به پیامبران پیشین میدهید، حتّی در تورات تحریف شده شما نیست!)»
پیغمبر فرمود بروید همین توراتی را که دارید بیاورید و بخوانید! همۀ اینها را عرض کردم. آقای ایازی من را راهنمایی بفرمایند. در مثال زدن نباید مناقشه نمود. خود خداوند درسوره بقره آیه 26 می فرماید من یکجا حیا را کنار گذاشتم: (انَّ اللَّهَ لَا يَسْتَحْيِي أَنْ يَضْرِبَ مَثَلًا مَا بَعُوضَةً فَمَا فَوْقَهَا ۚ فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا فَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ ۖ وَأَمَّا الَّذِينَ كَفَرُوا فَيَقُولُونَ مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَٰذَا مَثَلًا ۘ يُضِلُّ بِهِ كَثِيرًا وَيَهْدِي بِهِ كَثِيرًا ۚ وَمَا يُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفَاسِقِينَ).. و خدا را شرم و ملاحظه از آن نیست که به پشه و چیزی بزرگتر از آن مثل زند، پس آنهایی که به خدا ایمان آوردهاند میدانند که آن مَثل، حق است از جانب او، و اما آنهایی که کافرند میگویند: خدا را از این مثل، چه مقصود است؟ گمراه میکند به آن مثل بسیاری را و هدایت میکند بسیاری را! و گمراه نمیکند به آن مگر فاسقان را».
چون منافقین می گفتند خدا با آن عظمت چگونه می شود مثال های پشه و کوچکتر از پشه بزند؟ بنابراین عرض من این است گاهی ما دوتا کفه ترازو داریم که ده تا شیء می گذاریم در کفه ترازوی راست. یکی نیم کیلو یکی یک کیلو و… کمیت زیاد است کیفیت هم زیاد است، فضای زیادی را گرفته است. اما در کفه دیگر یک دفعه یک سنگ بیست کیلویی قرار می دهیم. کفه ترازو از سمت سنگین پایین می آید. با اینکه این کفه یک سنگ دارد و در کفه دیگر تعداد زیاد است اما کفه این طرفی میچربد. در اینجا هم همینگونه است؛ من همۀ موارد را عرض کردم اما قرآن کریم یکجا ورود پیدا می کند: «َوَيْلٌ لِلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتَابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هَٰذَا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ لِيَشْتَرُوا بِهِ ثَمَنًا قَلِيلًا ۖ فَوَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا كَتَبَتْ أَيْدِيهِمْ وَوَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا يَكْسِبُونَ(79 بقره)….پس وای بر آن کسانی که از پیش خود کتاب را نوشته و به خدای متعال نسبت دهند تا به بهای اندک بفروشند، پس وای بر آنها از آن نوشتهها و آنچه از آن به دست آرند.».
شما آیه ای را پیدا نخواهید کرد که سه مرتبه با این شدّت و حدّت با اهل کتاب برخورد نماید. من به نظرم می رسد چنین آیه ای می آید کف ترازو را یک طرف سنگین می کند؛ یعنی نگاه قرآن نگاه نقدی است تا بیشتر نگاه طرفداری و تأییدی. در مسیحیت هم همین است. من عین جمله شما را در صفحه 49 میخوانم: «..مسیحیان اعتقاداتی در باب مسیح و تثلیث دارند..» اولا چون نگاه حضرتعالی، نگاه همگرایی است ،لذا لفظ اعتقادات باطل را استفاده نمی کنید. شما دوستانه برخورد کردید. مسیحیان اعتقاداتی در باب مسیح و تثلیث دارند که به توحید لطمه می زند… اینجا از نظر شما یک کسالت کوچکی صورت گرفته است (که به توحید لطمه میزند)….«اما قرآن مجید همین که آنها برتوحید تأکید می کنند، آنها را موحد می شمارد. …». واقعا قرآن اینها را موحد میداند؟ درحالی که در سورۀ مائده سه تا آیه پشت سرهم آروده:
«لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ ثَالِثُ ثَلَاثَةٍ ۘ وَمَا مِنْ إِلَٰهٍ إِلَّا إِلَٰهٌ وَاحِدٌ ۚ وَإِنْ لَمْ يَنْتَهُوا عَمَّا يَقُولُونَ لَيَمَسَّنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ ﴿73 مائده﴾….البته آنان که گفتند خدا یکی از سه (عنصر تشکیل دهنده خدا) است کافر گردیدند، و حال آنکه جز خدای یگانه خدایی نیست و اگر از این گفتار (تثلیث) زبان نبندند البته آن کافران را عذابی دردناک خواهد رسید». خود مسیح میگوید آی بنی اسرائیل من بنده خدا هستم .. اینها کافرند که می گویند إِنَّ اللَّهَ ثَالِثُ ثَلَاثَةٍ ….. و در انتها….. أَفَلَا يَتُوبُونَ إِلَى اللَّهِ.. چرا استغفار نمی کنند؟!
عرض من این شدّت و حدّتی است که در برخی آیات در تقابل با تفکر مسیحیت میبینیم .
گاهی ما در انتخاب و استخدام واژه ها باید دقت کنیم. من فکر میکنم درآیات قرآن کریم نسبت به ادیان، کفۀ ترازوی نقد سنگین تر است از کفۀ همگرایی آن است. همچنین در همین مورد شما در جایی آورده اید :«…آموزۀ یهودی در باب نبوت به دیدگاه اسلامی نزدیک است..». من واقعا در این قضیه حرف دارم. من فکر می کنم این مطلب نوع نگاه شما را به این قضیه رسانده است. یا درصفحه 85 آوردید: «… در تلمود مواردی هست که یهودیان مجازند مال دیگران را بازنگردانند…» نمونه این مطلب داستانی است که در تورات هم هست : وقتی حضرت موسی خواست از دریا عبور کند خطاب آمد که بروید طلا جواهرات مردم را بگیرید. گرفتند اما دیگر برنگرداند.
شما مورد را آورده اید اما نمونه مخالف آن را ذکر نموده اید! شما دو طرف را دارید، اما وقتی می خواهید تبیین کنید نمونه آن طرف مقابل را تبیین می کنید! «… دزدیدن مال غیر یهودی عملی شانی تر از دزدی از یک یهودی است..». ونکته آخر اینکه وقتی صفحه کتاب را باز میکنیم آیاتی مثل آیات سوره آل عمران اتفاقی در حاشیه کتاب رفته است و این البته اشکال چاپی است. من خیلی از کتاب استفاده کردم و خیلی بهره بردم و واقعا در انتظارم که آثار جدید شما را ببینم و از آن بهره ببرم.
پاسخ نویسنده به انتقادات مطرح شده:
بسیار متشکرم. واقعا معلوم بود زحمت کشیدید، مطالعه نمودید و خیلی از فرمایشات هر دو استاد بزرگوار استفاده کردم. من در فرمایشات آقای ایازی عرضی ندارم. مثلا در مورد اینکه عنوان خنثی هست، نمیدانم چه چیزی باید بیاورم. با مشورت به این نتیجه رسیدیم که این عنوان باشد. شاید اگر نگاهی یا درآمدی برادیان می آمد بهتر بود. اینکه بحث مستقل در مورد مشرکان نیست را هم قبول دارم، چرا که مشرکان هم به عنوان یک دین باید به صورت جداگانه مطرح می شدند. اینکه در مورد انحصار گرایی، در مقدمه باید توضیح می آمد را هم قبول دارم. اینکه که تیتر گذاریها مناسب نیست و مطالب مهمی گم شده است باز هم قبول.
اما جناب آقای باغبانی در قسمت اول و دوم فرمایشتان اشکالاتی را وارد کردید. با قسمت اول تقریبا موافقم و درست است. خودم که دیشب نگاه می کردم ، دیدم که یکجا نتیجه آورده شده یکجا جمع بندی آورده شده. اما در مورد اینکه فرمودید اثر بازنشر است باید بگویم خیر. من حدود ده- بیست سال داشتم به این اثر می پرداختم. گاها از آن مقاله هم داده ام. مثلا از فلان فصل یک مقاله هم استخراج کردم و اخلاق پژوهش هم اقتضا می کند که این را بنویسیم که من قبلا از آن مقاله ای درآوردم اما به این صورت که برخی موارد، مطلبی بوده وکاملا آن را وارونه کردم یا جور دیگری آوردم اما در عین حال اشاره کردم که این مورد قبلا همچنین عنوانی داشته است. برخی موارد حتی استفاده کمی از مقاله کرده ام، ولی در پاورقی آوردم که استفاده کمی کردم یا مقاله را به کلی وارونه کرده ام و اصلا به گونه دیگری از آن استفاده کردم. این را نمی دانم که عیب هست یاخیر. در بحث انحصار گرایی که بر عنوان معقولیت انحصار گرایی ایراد وارد کردید، آیا مقصود شما این است که باید این م یبود: عدم معقولیت انحصار گرایی؟
در مورد اینکه نجات فقط و فقط در ایمان است نیز اشکالی نمی بینم. میخواهم تأکید کنم که ایمان است. هرجا می خواهند هو کنند خوب بکنند!! مواردی که اشاره کردید در آیاتی مثل «إِنَّ هَٰذَا لَفِي الصُّحُفِ الْأُولَىٰ» به نظر من آیات همدلانه نیست. یک آیه آوردید که «… فَأْتُوا بِالتَّوْرَاةِ فَاتْلُوهَا …» همدلانه است چون می گوید تورات را بیاورید، ولی آنکه می گوید« إِنَّ هَٰذَا لَفِي الصُّحُفِ الْأُولَىٰ » یا « وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ» معلوم نیست که در کتاب موجود بوده باشد که بگوییم همدلی با اهل کتاب آن زمان شده است. اینها در کتب پیشین بوده است. کتاب حضرت ابراهیم که به لحاظ محتوایی با قرآن فرقی نداشته است.
اینکه فرمودید نگاه قرآن بیشتر نقدی است را هم من قبول ندارم؛ بیشتر اهل کتاب را هم مد نظرتان است. چند مرتبه در مورد اهل کتاب واژه مصدّقاَ را آورده ؟ 14 مرتبه آورده است . لذا موارد زیاد است و به هر حال دو یا سه دفعه هم نقد آمده است. اما در جایی به تصریح می گوید ای اهل کتاب بیاید به سوی کلمه ای که مشترک است بین ما و شما. من نظرم این است که برجسته کرده و من هم آنجا آوردم.
قرآن بیش از اهل کتاب به مشرکین حمله کرده است ولی همین مشرکین را هم می گوید وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ ۚ قُلْ أَفَرَأَيْتُمْ مَا تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ أَرَادَنِيَ اللَّهُ بِضُرٍّ هَلْ هُنَّ كَاشِفَاتُ ضُرِّهِ أَوْ أَرَادَنِي بِرَحْمَةٍ هَلْ هُنَّ مُمْسِكَاتُ رَحْمَتِهِ ۚ قُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ ۖ عَلَيْهِ يَتَوَكَّلُ الْمُتَوَكِّلُونَ (38 زمر) و اگر از این مشرکان بپرسی که زمین و آسمانها را که آفریده است؟ البته جواب دهند: خدا آفریده. پس به آنها بگو: چه تصور میکنید، آیا همه بتهایی که جز خدا میخوانید اگر خدا بخواهد مرا رنجی رسد آن بتان میتوانند آن را رفع کنند؟ یا اگر خدا بخواهد مرا به رحمتی رساند بتان میتوانند آن رحمت را از من باز دارند؟ بگو: خدا مرا کافی است، که متوکلان عالم بر او توکل میکنند». شش مرتبه این را تکرار کرده که از کنار مثبتها نگذر و آنجا که مثبت هست را برجسته کرده . لذا من معتقدم که منطق قرآن این است که نقاط اشتراک ر ا برجسته نماید. ولی درعین حال محکم آن طرف را هم می گوید که کجا انحراف است کجا گمراهی است و ….به خود مسلمانان هم این نقدها وارد بوده است.
استاد ایازی:
آیاتی که در نقد مسلمانان مطرح میشود از آیاتی که بر مدح مسلمانان آورده میشود بیشتر است. فرق است بین دین مسیحی و دین یهودی و مسیحیت و یهودیت؛ مثل اسلام و مسلمانی. ما میتوانیم به مسلمانان انتقاد کنیم این نشان نقد بر اسلام نیست. به نظر من این اشکال بر آقای سلیمانی وارد نیست و در آیاتی که یهودیان نقد شده اند در واقع یهودیانی که چنین کارهای گمراهانه ای می کنند مورد نقد قرار گرفته اند؛ مثل همان نقدهایی که بر مسلمانان در سوره توبه، منافقون و محمد(ص) می شود که بر اسلام انتقاد نیست بلکه بر گروهی از مسلمانان است.
پرسش و پاسخ:
سوال از استاد ایازی: با توجه به اینکه ادیان مشرکانه جاهلیت زمان پیامبر (ص) ادیان رسمی حساب نمی شوند و اسلام هم با آن مبارزه کرده است، چه وجهی دارد که از آقای سلیمانی خواسته شده که در کتاب خود به این ادیان هم بپردازند؟
پاسخ استاد ایازی: وقتی صحبت از مشرکین می نماییم بحث از حق و باطل نیست بلکه بحث از یک واقعیت است که در این کتاب آمده و مطرح شده است. گاها قرآن اسم شرک را نمی آورد ولی اوصافی را که می آورد در مقام مشرکین و آثار و نتایجی را در مورد آن ها بیان می کند. لذا به نظر من ما کاری نداریم که اینها خوب هستند یا بد. بلکه واقعیتی است که در قرآن آورده شده و اگر کسی در مورد ادیان در قرآن صحبت می کند، قاعدتا باید در مورد مشرکین هم صحبت نماید و اوصاف و خصوصیاتشان را مطرح کند. اتفاقا در مساله شرک برخلاف ادیان دیگر که وابستگی به پیامبران داشت هاند، شرک مسألۀ روانشناسی و ورحی و روانی خود انسان است. اینکه انسان میخواهد چیزی را با چیز دیگر یک کاسه کند و در واقع تمایل درونی شرک را دارد. در کلیّت شرک یک پدیده واقعی قدیمی جاندار است که اتفاقا بخشی از نقد قرآن کریم به ادیان، همین خصوصیت شرک است که اگر این جدا شود و همه کنار هم قرار بگیرند مشخص می شود که قرآن چقدر در این زمینه حرف برای گفتن دارد. قرآن خطاب به همین مشرکین می گوید: « لَكُمْ دِينُكُمْ وَلِيَ دِينِ»
دکتر شیواپور در تکمیل سخن استاد ایازی گفتند:
حتی آیات در مورد مشرکان بسیار پراکنده است. از برخی آیات استنباط می شود که اینها اعتقادی به زندگی پس از مرگ ندارند، از برخی آیات برمی آید که اعتقاد مبهمی را داشته اند. این پراکندگی خود ضرروی می نماید که کسی این آیات را جمع نماید تا اعتقاد این افراد را در مورد مرگ، حیات پس ازمرگ، نقش بت ها و … بررسی نماید.
استاد ایازی:
چیز دیگری که در قرآن هم هست و امروز ه طرفداران آن زیاد هستند آتئیست ها هستند. در قرآن بخشی از آیات راجع به همین آتئیست هاست. کسانی که هیچ نمی دانند و قرآن به آن اشاره می کند. امروزه در کشورهای اروپایی بسیاری از افراد هستند که به صراحت نفی نمی کنند، ولی نمی توانند هم با آن زندگی کنند. حتی اگر جناب آقای سلیمانی به بحث آتئیسم هم بپردازند و آیاتی را که به این مورد اشاره دارند را توجه نمایند، به نظرم این مورد از آن دسته مسائلی است که نشان میدهد قرآن در حوزه عقاید امروز هم حرف برای گفتن دارد. جمعیت عظیمی در دنیا و حتی خود ایران هستند که آتئیسم هستند. جا داشت که به این مورد هم پرداخته شود. هرچند اگر دکتر سلیمانی کتابی در زمینه آتئیسم به صورت مستقل بنویسند و آیاتی که به این مسأله اشاره دارد را استخراج نمایند هم خوب است. البته در کلام ما به این افراد ملحد گفته میشود و در ذهن بنده هم هست که در قرآن ملاحده با آتئیسم ها یکی هستند.
سوال: با توجه به انتقاداتی که دکتر باغبانی مطرح نمودند آیا برای حل مناقشات در تفسیر آیات له یا علیه همگرایی، منطقی نیست تا پیش از مواجهه با متن قرآن بر اساس مبانی عقلانی محض ورود کنیم و آیات را بر اساس آن تفسیر کنیم؟
پاسخ دکتر باغبانی:
مباحث قرآن کریم را باید مجموعی نگاه کرد و شدت و ضعف آن را سنجید. اما عرض من این بود که در بخش آیات قرآنی زور آیاتی که نهی می کند بیشتر از آیاتی است که بحث همگرایی را مطرح می کند.
مباحثه پایانی:
استاد ایازی:
من بحثی دارم که در مورد آن قبلا مقاله ای هم نوشتم. زبان قرآن در گفتگوی بین ادیان چه زبانی است؟ یا به تعبیری رویکرد برجسته قرآن درباره ادیان چیست؟ جناب آقای سلیمانی در همین کتاب وقتی خواستند داوری بین یهودیت و مسیحیت داشته باشند بحثی را مطرح کردند که چرا قرآن کریم مسیحیت را بر یهودیت ترجیح داده با اینکه مشترکات بین ما و یهودیت بیشتر است و با مسیحیت به لحاظ عقایدی کمتر است، اما قرآن به صراحت می گوید مسیحیت به ما نزدیک تر است. برداشتی که ایشان داشتند به نظر من بسیار مهم و خوب و درست است و من میخواهم آن را در بحث زبان برجسته کنم. ایشان می خواهند بگویند قرآن از رویکرد اخلاقی استفاده کرده (هم لایستکبرون.. ) و تعابیر دیگر. اما نکته ای که من می خواهم عرض کنم این است که به نظر من در بحث ادیان، زبان مشترک ما با دنیا «اخلاق» است. اخلاق زبان گفت و گفتگو در همۀ دوره های تاریخی است. قرآن این زبان را خیلی رعایت نموده است . در میان عقاید اخلاق و احکام به یک معنا زبان قرآن در رتبۀ اول اخلاق، بعد عقاید و در آخر احکام است، چراکه حتی وقتی می خواهد عقاید را نقل نماید استدلال اخلاقی می آورد و می گوید چون ظلمی بزرگ است این کار را نکنید. درباب مشرکین و یهودیان هم تعبیر به لعن شدن هم دارای وصف اخلاقی است. این بخش باید برجسته تر می شد و جای زبان را برجسته می کردند.
دکتر شیواپور:
آقای سلیمانی اثر دیگری دارند در دست تالیف با عنوان «اخلاق در متون مقدس ابراهیمی» که بیشتر آن هم آماده است و انشاءلله در آینده منتشر خواهد شد و اثر ارزشمندی است.
دکتر باغبانی:
در بخش ادیان بله، زبان قرآن اخلاقی است، اما وقتی انحراف از توحید پیش می آید قرآن خیلی شدید برخورد می کند. حضرت موسی وقتی برمی گردد و گوساله پرستی را می بیند آن شدّت و حدّت را نسبت به برادرش هارون که او هم پیغمبر بوده است نشان می دهد. اینها به نظرم خیلی اخلاقی نیست یعنی در مسائل اعتقادی ما یک مقدار شدّت و حدّت را می بینیم و اخلاق کمرنگتر می شود.
استاد ایازی:
درباب هارون هم اتفاقا اخلاقی برخورد کرد و گفت ترسیدم که دعوا شود. به نظرم هم استدلال موسی اخلاقی است و هم جواب هارون اخلاقی است. مرحوم امام در کتاب آداب الصلاه بحث توحید می کنند و می گوید این توحید باب تفعیل است. توحید فعل است. اگر درواقع بخواهیم ملاحظه کنیم خیلی کاری به توحید ذاتی نداریم بلکه با توحید افعالی کار داریم. همه چیز برمیگردد به اعمال که اعمال آیا اخلاقی هستند یا نیستند که در همین راستا مثلا شرک غیر اخلاقی است به این جهت به آن توجه می شود و تأکید می گردد.