نشست علمی: «ربا و بهره» توسط مركز مطالعات اقتصادی دانشگاه مفید برگزار شد.
1398-11-29معاونت فرهنگی دانشگاه مفید با همکاری انجمن فلسفه برگزار می کند.
1398-11-29به گزارش روابط عمومی دانشگاه مفید، کرسی ترویجی با عنوان «تبيين معيارمند احكام كيفری قرآن: سخنی در آياتالاحكام كيفری» در تاریخ چهارشنبه 11 دی ماه 1398 از ساعت یک بعدازظهر در دانشگاه مفید برگزار شد. این نشست با ارائه دکتر حسين سليمانی، عضو هیئت علمی دپارتمان حقوق دانشگاه مفید، و نقد دکتر احمد حاجیدهآبادی، دانشیار دانشکده حقوق دانشگاه تهران، و دکتر محمدحسن موحدی ساوجی، عضو هیئت علمی دپارتمان الهیات دانشگاه مفید، برگزار شد. اصل بحث، مقالهای است که قبلا در اختیار ناقدان قرار گرفته است و نقدها بر اساس مقاله انجام شده است.
ارائه دکتر حسین سلیمانی:
دکتر سلیمانی بحث خود را با ذکر مقدماتی آغاز کرد و پس از آن به بیان ده معیار در بررسی احکام کیفری قرآن پرداخت. خلاصه بحث ایشان به این قرار است:
تعريف احكام كيفري قرآن: احكام كيفري قرآن بخشي از آموزههاي انشايي قرآناند كه مشخصاً رفتاري را بزه ميشمارد و براي آن مجازات تعيين ميكند.
پيشفرضها:
يك. قرآن متني است وحياني و از اين رو بههم پيوسته و بدون تعارض و داراي حجيت است.
دو. قرآن متني روشن و گويا و بدون ابهام است و ابهام آن صرفاً ناشي از ناآگاهي به زمينة نزول (شأن نزول) و معناي واژگان در عصر نزول است.
سه. قرآن متن برتر است و متون ديگر توان تعارض با آن را ندارند مگر آنكه متون ديگر از منبعي صادر شده باشند كه به لحاظ ديني داراي حجيتاند و صدور اين متون از آن منبع مانند خود قرآن قطعي باشد.
گروه يك) معيار مقدماتي
معيار يكم: جغرافياي احكام كيفري در قرآن: نظامي حداقلي
ـ حدود ده آيه به احكام كيفري مربوطاند،
ـ مقايسه قرآن با متون ديني ديگر
گروه دو) معيارهاي مصداقي /موردي
معيار دوم: توجه به معناي واژههاي حكم (بافت زباني)
معيار ديگر براي تبيين احكام كيفري قرآن توجه به معناي واژهها از دو حيث است. يكي به لحاظ ادبي و ديگري با توجه به زبان معيار جامعة هدف. اگر با اين معيار به تبيين آيات كيفري بپردازيم به مواري برميخوريم كه نياز به دقت جدي دارد.
معيار سوم: توجه به پيوستگي آيات
هرچند برخي سورههاي قرآن در چند مرحله نازل شدهاند و آيات هر سوره ضرورتاً براساس زمان وحي تنظيم نشدهاند، اما به نظر ميرسد آيات پيوستهاي كه يك مفهوم واحد را القا ميكنند همزمان نازل شده و بر اين اساس در كنار هم قرار گرفتهاند. با توجه به اين انتظار ميرود كه هر آيه نه به مثابة يك مفهوم مستقل، بلكه در كنار آيههاي پس و پيش ديده و تبيين شود.
معيار چهارم: توجه به همة آيات بيانگر حكم
معيار ديگر در تبيين احكام كيفري قرآن توجه به مجموعة آياتي است كه حكم يك رفتار را معين ميكنند. پيشفرض ما در اين بحث اين بود كه قرآن كلام شارع حكيم است و از اين رو، هرچه دربارة حكم يك رفتار در كل قرآن گفته است، قطعهاي از پازل حكم را بيان ميكند. با توجه به اين معيار، درصورتي ميتوان به حكم قرآن در يك امر كيفري رسيد كه تمامي آيات و فرازهاي مرتبط با حكم يكجا ديده شود و به مثابة جزئي از يك كل در نظر گرفته شود.
معيار پنجم: شأن نزول آيات (بافت مخاطبان)
بسياري از احكام قرآن در يك دعواي خاص و معين نازل شدهاند. بيان اين آيات حل و فصل اين دعواي خاص است. روشن است كه حكم هر دعوا را فقط در صورتي ميتوان به دعاوي ديگر تسري داد كه آن دعاوي در بنيان با دعاوي نخست همانند باشند. از اين رو، ديدن شأن نزول آيات كيفري قرآن براي فهم منظور ميتواند بسيار مؤثر باشد.
نتيجهگيري براساس معيارهاي پنجگانه
الف) جرايم جنسي و قذف
- 1. براساس معيار حداقلي بودن: چند آيه در قرآن به جرايم جنسي پرداخته است و مجازاتهاي زير را براي بزهكاران در نظر گرفته است: حبس در منزل، تنبيه، صد ضربه تازيانه.
- براساس معيار واژگان متن
- براساس معيار پيوستگي آيات
- براساس معيار پيوستگي احكام يك موضوع
ب) سرقت
- 1. براساس معيار حداقلي بودن: فقط يك آيه در قرآن به سرقت اختصاص يافته است. «وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُمَا جَزَاءً بِمَا کَسَبَا نَکَالاً مِنَ اللّهِ وَاللّهُ عَزِيزٌ حَکِيمٌ. فَمَن تَابَ مِن بَعْدِ ظُلْمِهِ وَأَصْلَحَ فَإِنَّ اللّهَ يَتُوبُ عَلَيْهِ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ؛ دست زن و مرد سارق را قطع کنید به کیفر گناهی که انجام دادهاند. پس کسی که بعد از گناهش توبه کند و خویش را اصلاح کند خداوند او را میبخشاید.» (سورة مائده، 38ـ39).
- براساس معيار واژگان متن
ج) محاربه
- 1. براساس معيار حداقلي بودن: يك آيه در قرآن در خصوص اين جرم بيان حكم كرده است. «إِنَّمَا جَزَاءُ الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَاداً أَن يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُم مِنْ خِلاَفٍ أَوْ يُنفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ذلِکَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا وَلَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ؛ إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا مِن قَبْلِ أَن تَقْدِرُوا عَلَيْهِمْ فَاعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ؛ (سورة مائده، 33ـ34)
- براساس معيار واژگان متن
- براساس معيار پيوستگي احكام يك موضوع
د) قتل عمد
- 1. براساس معيار حداقلي بودن: چند آيه دربارة قتل عمد در قرآن وجود دارد كه البته بيشتر آنان به كيفر اخروي قتل مربوط است.
- براساس معيار پيوستگي آيات
- براساس معيار شأن نزول
ه) قطع عضو
- 1. براساس معيار حداقلي بودن: يك آيه در باب قصاص عضو در قرآن وجود دارد.
«وَکَتَبْنَا عَلَيْهِمْ فِيهَا أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَالْعَيْنَ بِالْعَيْنِ وَالْأَنْفَ بِالْأَنْفِ وَالْأُذُنَ بِالْأُذُنِ وَالسِّنَّ بِالسِّنِّ وَالجُرُوحَ قِصَاصٌ فَمَن تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ کَفَّارَةٌ لَهُ وَمَن لَمْ يَحْکُم بِمَا أَنْزَلَ اللّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ
- براساس معيار پيوستگي آيات
- براساس معيار شأن نزول
گروه سه) معيارهاي كلي
معيار ششم: فقدان عناصر لازم براي شكلگيري «نظام» كيفري
يك. دوگانة توبه و عفو
دو. سختگیری در اثبات بزه
سه. گذر از اصل سرزميني بودن
چهار. كيفرگريزي نظام قضايي
معيار هفتم: رابطة بزه و گناه
معيار هشتم: اصول حاكم بر نظام كيفري اسلامي
معيار نهم. رابطة قرآن و سنت
معيار دهم. بافت تاريخي و اجتماعي
نتيجه نهايی: نتیجه مجموع این معیارها از نگاه ایشان این بود که اصل عدالت، مهمترین نکته در توجه به احکام کیفری قرآن است و با توجه به سیال بودن و تعینناپذیری کیفرها در محدوده زمان و مکان، نمیتوان چیزی بعنوان «نظام کیفری» را در قرآن نشان داد.
ناقد اول: دکتر حاجی دهآبادی:
پس از سخنان دکتر سلیمانی، دکتر حاجی دهابادی به ارائه بحث خود پرداخت. خلاصه نقد ایشان به شرح زیر است:
اینکه ما به مفاهیم قرآنی بپردازیم جای تقدیر و تشکر دارد. واقعیت این است که قرآن در فقه ما حضور چندانی ندارد و اگر ما بتوانیم از این ظرفیت در فقه استفاده کنیم و همچنین بتوانیم یک گفتمان مشترک با سایر مسلمین در این زمینه ایجاد کنیم خوب است.
اولین نقد این است که بحث پیرامون نظام کیفری قرآن است، ولی در جاهایی از مقاله ارائه شده، نظام کیفری نفی شده است.
نقد دوم اینکه بحث در نظام است، ولی به سراغ اجزا رفتهاید. اگر قرار است پیرامون نظام کیفری اسلام صحبت شود آیه محاربه و آیه سرقت و آیه زنا خروج از بحث است و باید برویم سراغ آیات و روایاتی که دال بر نظام است، مانند «جزاء سیئه سیئه مثلها»، «فمن اعتدی علیکم فعتدوا علیه بمثل ما اعتدی علیکم»، «الا تزر وازره وزر اخری»
نقد دیگر: از اول فرمودید که نظام عدالت کیفری قرآن به ده آیه محصور میشود ولی در خود نوشته بالغ بر ۱۳ آیه را بحث کرده اید. اما آیات بیش از اینهاست و ما نباید دامنه بحث خودمان را محدود به چند آیه کنیم. ما نباید ما وقتی میخواهیم پژوهشی را انجام دهیم خودمان را منحصر کنیم به آیاتی که صراحت دارد.
نکته بعدی این است که اگر ما بخواهیم یک معنایی را از یک آیه استفاده کنیم باید تاب آن معنا را داشته باشد. مثلاً در بحث محاربه شما محاربه را اینطور معنا کردید که آیات مربوط به محاربه مربوط به جنگ با کفار در جنگ است که اگر با شما جنگیدند با آنها بجنگید و در جنگ آنها را بکشید یا قلع و قمع کنید و دست و پایشان را زیکزاکی قطع کنید. اما در جنگ بزن بزن است و ممکن است پایش یا ممکن است دستش برود. چه معنا دارد که ما واژه دست و پا را بیاوریم و چه معنا دارد که کلمه من خلاف را بیاوریم؟
همچنین در آیه سرقت، اینکه بگوییم قطع به معنای قطع دست نیست و به معنای این است که دستش را از دزدی قطع کنید و پول به او بدهیم کار کند، اولاً این دست کسی را از کاری قطع کردن ترکیب فارسی است نه ترکیب عربی. همچنین بعد از آن که میگوید: «نکالا من الله جزاء بما کسبوا» این چطور میشود؟
نقد دیگر این است که اگر ما قرار است نظامی را ترسیم کنیم نباید این نظام نظامی باشد که بشود آن را دور زد و از آن سوء استفاده کرد. شما در چند جای نوشته مرقوم فرمودید به ادعای توبه اکتفا میشد یعنی هرکس در نظام قرآن هر کس گناه کرد همین که گفت توبه کردم پذیرفته است؟ در خود قانون مجازات اسلامی است که این مقررات توبه در رابطه با تکرار کنندگان جرم اعمال نمیشود حتی در جایی که کسی واقعا توبه کرده و توبه او برای ما محرز است.
در جهان امروز میتوانید از آن دفاع کنید؟ نمیگویند که نظامی است که میشود راحت آن را دور زد و هر کس مرتکب جرم شود به صرف توبه بخشیده میشود؟
نقد دیگر مربوط به بحث اسم فاعل بود که در این آیه شریفه که میفرماید: الزانیه و الزانی، چون اسم فاعل در آن به کار رفته اسم فاعل را دال بر استمرار و تکرار گرفتهاید. این بحث اختلافی است و غالب اساتید ادب عربی قبول نکردند که اسم فاعل دال بر استمرار باشد. اگر خواستید مقاله آقای عشایری در مجله فقه و حقوق اسلامی را میتوانید نگاه کنید. ضمن اینکه درباره آیه 15 نساء و حبس زنان بدکار در خانه چه کنیم؟ آیا تکرار کننده زنا صد ضربه شلاق میخورد و کسی که زنا را تکرار نکرده مدتها در خانه بماند تا مرگش فرا برسد؟ ممکن است بگوید من هم بروم تکرار کنم صد ضربه شلاق نصیب من میشود و بیشتر میارزد. لوازم حرف را باید در نظر بگیری.
نکته بعد اینکه شما تکلیفتان را با سنت مشخص نکرده اید. اگر روایتی اطلاق قرآن را تقیید کرد این مورد قبول هست یا نه؟ این فنی نیست که ما هر جا به نفع مان است سنت را بگیریم و هر جا به ضرر است عمل نکنیم.
اما در مورد قاعده درء: من این قاعده را صفر و صد نمیبینم. بالخره در هر پروندهای احتمالاتی هست و در هر جرم شما دست بگذارید یکی احتمالی وجود دارد. منظور از این قاعده، شک عقلایی و قابل اعتناست.
ناقد دوم: دکتر موحدی ساوجی:
پس از بحث دکتر حاجی دهآبادی، نوبت به دکتر موحدی ساوجی رسید. خلاصه نقد ایشان به شرح زیر است:
مزیت بحث: نویسنده برای پاسخگویی به مسائل روز و حقوق بشر دغدغه دینی و قرآنی دارد و این دغدغه های حقوق بشری را میخواهد با نگاه درون دینی و قرآنی حل کند که این هم باز نسبت به آن کسانی که از راه دیگری میخواهند قرآن و دین را دور بزنند و به حل مشکلات بپردازند کار ایشان قابل تقدیر است و شجاعت ایشان در ابراز مطالب و اینکه در نظریات مشهور متوقف نشده اند این هم قابل تقدیر است.
من با اصل دغدغههای ایشان هم دل هستم و خودم هم دنبال این هستم که بسیاری از این سوالات و شبهاتی که مطرح هست را با نگاه درون دینی حل کنیم.
نقدها:
در بحث رابطه قرآن و سنت من از مقاله شما احساس کردم که شما در حد تفسیر هم به سنت اشاره نکرده اید و حتی در حد تبیین آیات مجمل قرآن هم به سنت توجه نداشتید. سوال من این است که اصلاً تکلیف شما با سنت چیست؟
آیه ۱۵ سوره نسا را به چه دلیلی شما حمل میکنید بر زنان شوهردار؟ قاعدتا شما «من نسائکم» را دلیل و قرینه آوردهاید. آیا به معنای من ازواجکم است؟
نکته دیگر: نسخی که شما در روایات اشاره میکنید با نسخی که در علوم قرآن میگویند فرق میکند. آن اصطلاح نسخ در آن زمان شامل تخصیص و تقیید هم شده است. گذشته از اینکه شما اگر بخواهید بگویید آیه ۱۵ سوره نسا نسخ شده یکی از شرایط نسخ این است که در ظاهر باید آن حکمی که میخواهد منسوخ شود در ظاهر باید دائمی باشد در حالی که حکم سوره نساء آیه ۱۵ حکم دائمی نیست و قابل تغییر است پس این نسخ نسخ اصطلاحی نیست.
گفتهاید آن مجازاتی که در آیه الزانی و الزانیه آمده است مربوط به زنان حرفهای است یعنی زناکاران حرفه ای است یکی از شواهد شما این است که آنان قابل ترحم نیستند و سنت هم شرایط سختی برای اثبات آن قرار داده.
این سختی شرایط ملازم با حرفه ای بودن آن فرد نیست و ممکن است در بعضی از مصادیق این شرایط سخت تحقق خارجی پیدا بکند و طرف هم حرفهای نباشد اما رافت جایی ندارد.
نقد دیگر این است که گفتید آیه زنا مربوط به زنان حرفهای بی پروا هست و شاهد نمیخواهد. از کجا میگویید شاهد نمیخواهد؟ حتی اگر بی پروا باشد یعنی زن بی پروا اگر بی پروا بود هر کس میتواند مجازات کند بدون شاهد؟ اگر میگویید در آیه شاهد ذکر نشده و اشاره به شاهد نشده در مورد موارد دیگری هم همچنین حرف میزنید مثلا در مورد سارق؟ باید همه را با هم نگاه کرد. در مورد این که میفرمایید جالب این است که میخواهید حقوق بشری هم باشد و میگویید شاهد نمیخواهد.
نکته بعد اینکه شما جرم محاربه را گفتید مخصوص زمان پیغمبر است. به چه دلیل؟ دلیل بیاورید که مخصوص زمان پیغمبر است.
ادعاهایی در مقاله شما شده که نسبت به آن ادعاها کمتر استدلال شده یا به عبارت دیگر استدلال کافی نشده، حتی قرآنی و جاهایی هم شما به کلمات بعضی از مفسرین ولو اینکه آن مفسر نظرش غیر مشهور است اشاره میکنید اما یا استدلال کنید یا نظر مفسران را بیاورید. اگر شما میخواهید نظر مفسران یا فقها را بیاورید همه را باید بیاورید و گزینشی نباید عمل کرد.
آخرین نکته: با این حرف شما موافق هستم که با خبر واحد دشوار است که یک مجازات را تعیین کنیم اما آیا خبر واحد نمیتواند مبین یک جمله مجمل هم باشد؟
پس از سخنان ناقدان، برخی از حاضران نیز پرسشها و بحثهایی را مطرح کردند و دکتر سلیمانی نیز به توضیح در باب برخی از نقدها پر