فرارسیدن سالروز ولادت امام حسن مجتبی (ع) تبریک و تهنیت باد
1400-02-07پیام ریاست محترم دانشگاه مفید به مناسبت روز معلم و گرامیداشت مقام استاد
1400-02-13به گزارش روابط عمومی دانشگاه مفید نشست علمی نقد و بررسی کتاب: «خدا و الحاد جدید» در تاریخ ۱ اردیبهشت ماه ۱۴۰۰ به همت مركز مطالعات قرآن و با حضور دكتر علی شهبازی؛ مترجم آثار فلسفی و الهیاتی به عنوان ارائه كننده، دكتر محمد صالح زارع پور از دانشگاه بیرمنگام انگلستان به عنوان ناقد اول، دكتر محمد جاودان؛ استادیار دانشگاه ادیان و مذاهب به عنوان ناقد دوم برگزار شدو مدیریت این جلسه را جناب آقای دكتر حامد شیوا پور مدیر مرکز مطالعات قرآن دانشگاه مفید بر عهده داشتند.
متن سخنان دكتر علی شهبازی: مترجم كتاب
بسم الله الرحمن الرحیم
بسیار سپاسگزارم از فرصتی كه در اختیار بنده قرار داده شد. جریان الحاد جدید قرن بیست و یکم به بهانه انفجار تروریستی که در ساختمان تجارت جهانی نیویورک انجام گرفت، ظهور پیدا کرد. البته برخی از نویسندگان این جریان پیشتر كتاب هایی در این بار ه نوشته بودند و زمینه های آن آماده شده بود، اما این اقدام تروریستی که اقدام دینی هم نام گرفت، بهانه ای برای این نوع طوفنده و بسیار خشن دین ستیزی شد. من این جریان را بیشتر یك جریان فلسفی- اجتماعی میدانم و نه فلسفی- الهیاتی. عموم منتقدین هم بر این امر تأکید دارند که دستکم ۴ فرد شاخص این جریان یعنی دنیل دنت، ریچادر داوكینز، کریستوفر هیچنز و سم هریس در نوشته های خودشان، دست كم نوشته هایی که در آن این جریان به نام «الحاد جدید» موسوم شد، عمیق نیستند؛ یعنی فنّی نمینویسند و خیلی مطالب را از منظر فلسفی-الهیاتی تحلیل نمیکنند. بیشتر رفتار مؤمنان و ظهور دین در بستر تاریخ را نگاه میکنند و از آن منظر به باورهای دینی مینگرند. شاید مهم ترین ابزارشان هم برای نقد دین و باورهای دینی، همین نظریات علمی به ویژه نظریه تکامل داروینی است. این جریان عمدتاً با ۴ کتاب است که این چهار کتاب با هم، پرچم ۴ رنگ جریان الحاد جدید می شوند؛ کتاب شکستن طلسم ( Breaking the Spell ) از دنیل دنت، کتاب توهم خدا (The God Delusion ) از داوکینز، کتاب پایان ایمان (The End of Faith) از سم هریس و كتاب خدا بزرگ نیست (God Is Not Great) از هیچنز. برخی از این کتابها به مدت حتی ۲۰ هفته در صدر پرفروش ترین کتابها بودند. اقبال عجیبی از این كتاب ها شد، محافلی تشكیل گردید و رسانه ها با این افراد مصاحبه کردند و بعد هم روزنامهنگاری به طنز اینها را «چهار اسب سوار» نامید. البته خودشان هم خیلی بی میل نبودند از اینکه به این نام نامیده شوند. البته چهار اسب سوار هم به تقلید از چهار اسب سوار آخرالزمان از مكتوبات عهد جدید است. به هر حال، از آن پس، این افراد تقریباً بخشی از رسانههای مهم را به عهده گرفتند و جریانی ایجاد شد که اینک این جریان را یک جریان ایدئولوژیک می نامند که جهان بینی یا تئوری های علمی را ابزاری برای یک برنامه کاری قرار می دهد. هدف آن برنامه کاری نفی دین، نخست نقد دین و بعد هم به تعبیر صریح خودشان، براندازی دین و دینداران است. از این جهت این جریان را میتوان کپی یا متناظر بنیادگرایی و افراطگری دینی نامید. بیراه نیست اگر اینها را جریان تکفیری الحادی یا الحاد تکفیری بنامیم. البته شاید پارادوکسیكال یا طنزآمیز باشد. بسیاری از رفتارها و گفتارهای این افراد در تهدید دینداران، در تحقیر دینداران و در ابزارهایی که استفاده میکنند، شبیه دینداران افراطی است.
یکی از ویژگی های مهمی که می توان برای روش کار یا ابزار کار این ها نام برد، نخست، همه فن کردن علوم است که البته این پدیده مدرن، پدیده تازهای نیست و از پیش هم اتفاق افتاده بود كه این ابزار به ویژه در حوزه های کیهان شناسی، زیست شناسی و عصب شناسی استفاده میکنند. روش دیگری كه این ها در پیش گرفتند و شاید هم بخشی از کامیابی آن ها به این وابسته باشد و هم تهدید جدی باشد که از این ناحیه صورت میپذیرد، آن است که مخاطبان خود را به جای این که از اهل فن، اهل الهیات و فلسفه قرار دهند، عموم آدمیان و در واقع عوام الناس ( نه به معنای ارزشی که ما از آن می فهمیم یا به ذهن تداعی میشود بلكه عوام الناس یعنی کسانی که در حوزه فلسفه و الهیات، اهل فن، صاحب نظر یامتخصص نیستند) قرار میدهد. از این جهت، روشهای به کارگیری، لحن سخن آن ها، نوع چالش و محاجه ای که با مخالفان دارند مشخص است؛ عمدتاً پرخاشگر هستند و عمدتاً از تمثیل و داستان استفاده می كنند. البته این سخنان من، شاید نوعی بی انصافی در حق نویسندگان این کتاب و این چهره های الحادی باشد، اما در هر صورت سخنانشان در فضای عمومی و در کتاب هایشان موجود است. اگر اغراق نکنیم، فیلسوف ترین آن ها، آقای دنیل دنت است. مشهور است ایشان قوام نویس و درست نویس است و محکم می نویسد. اما در این حوزه که وارد شد، کتاب شکستن طلسم او پر است از تمثیل و قصه سازی که بیشتر به گوش خواننده عمومی خوش نواز می آید و عمومی پسند است. اخیرا بنده دست به کار ترجمه یک مناظره شده ام که بین الوین پلانتینگا و دنیل دنت صورت گرفته است. عموما ایشان هم از همین ابزار استفاده می کند؛ ابزاری که در زیر لایه های این نوع تمثیل ها نوعی تحقیر و طنز نهفته است، به جای این که مانند آنچه در محافل آکادمیک یا در محافل پیشین و به تعبیر دیگر الحاد کلاسیک، وجود داشته و دارد، عبارت یا گزاره ای را تحلیل و نقد و بررسی کند. به همین سبب است که برخی از ملحدین امروزی به روشنی می گویند كه اگر الحاد این است، ما از ملحد بودن خود پشیمانیم.
به هر حال این جریان، به این شکل، فعلاً با اقبال فراوان روبرو شده است. البته از طرفی هم این جریان باعث شده است كه کتابهای فراوانی علیه الحاد و دین ستیزی نوشته شود. شاید این هم لطف ضمنی بود که به حوزه دین و الهیات کردند. من هم به سهم خودم دست به کار شدم که در این باب کاری کرده باشم. نخستین کاری که انجام دادم همین کتاب خدا و الحاد جدید بود. .کتاب الحاد جدید كه تألیفی است و ناشر آن نگاه معاصر می باشد، عمدتاً یک نوع راهنمای نقد است. من بیشتر به این اندیشیدم که اگر کسی بخواهد جریانهای الحادی را، چه الحاد جدید و چه الحاد فلسفی را نقد نمایند، مفاهیم ، ابزارها ، منابع و پیش فرض هایی را می خواهد، لذا در حد توانم کوشیدم در این کتاب اینها فراهم نمایم. البته از آن جا كه من بیشتر رویکرد دفاعیه پردازانه داشتم و با این رویکرد سراغ کتاب ها می آیم، لذا این رویکرد ممکن است گاهی مرا در نقد این جریان دچار نوعی یک جانبه نگری کرده باشد. ولی در هر حال با همین نگاه سراغ کتاب «تکامل تصادف و خدا»، اثر برندن سوئیت من آمدم كه می تواند بخشی از مبانی جریان طبیعتگرایی الحادی را به درستی پاسخ دهد. کلام آقای سوئیت من در این باب خیلی به فیلسوفان اسلامی، وقتی در باب قانون علیت و وجود علی و معلولی بحث می کند، نزدیک می شود. کتاب خدا و الحاد جدید که پایان سال گذشته آمد و مورد استقبال هم قرار گرفت کتاب آقای جان اف. هات است که امروز برای نقد و بررسی آن در خدمت اساتید بزرگوار هستیم. کتاب بعدی هم همان مناظره پلانتینگا و دنیل دنت است که انشالله در سال ۱۴۰۰ بتوانیم برای فارسی زبانان تدارک ببینیم. سخن من تمام است در خدمت بزرگواران هستم.
متن سخنان ناقد اول: دكتر محمدصالح زارع پور
خیلی ممنونم و تشکر میکنم از فرصتی که در اختیار من گذاشتید و همین طور از آقای دکتر شهبازی برای این ترجمه بسیار خوب و معرفی این کتاب به فضای فکری فرهنگی فارسیزبانان سپاسگزارم.
زمانی که آقای دکتر شیوا پور، پیشنهاد نقد این كتاب را به بنده دادند، بسیار خوشحال شدم به خاطر اینکه به مسئله الحاد جدید می پردازد. این موضوع از مسائلی است که جزو دغدغه های فکری بنده است و بسیار علاقه داشتم که فرصتی پیش بیاید در مورد این مسئله در کنار دوستان دیگر صحبت کنم. توضیح خواهم داد که چرا مسئله برای من خیلی جالب است. ابتدا باید عرض كنم موقعی که کتاب را خواندم، از ترجمه آقای دکتر شهبازی بسیار لذت بردم و همین طور که آقای دکتر شیوا پور گفتند نثر بسیار پاکیزه و ترجمه روان ایشان واقعاً خواندن کتاب را لذت بخش می کرد. ولی در عین حال از خود کتاب انتظاراتی داشتم که شاید برآورده نشد. چرا كه اولا به نظرم لحن کتاب، جدلی و تند است كه آقای دکتر شهبازی به این ویژگی ملحدان جدید اشاره کردند. به نظر من در واقع لحن این کتاب نیز همانگونه است. برای مثال در جاهای مختلفی میگوید: این باورها، باورهای احمقانه ای است و یا رویکرد مومنان خیلی سخیف است و یا رویکرد شان خیلی سطحی است و چیزهایی شبیه به این. من بخشی از متن كتاب را می خوانم: نویسنده كتاب می گوید: «كتاب هایی كه داوكینز، هریس و هیچنز می نویسند شبیه به رساله هایی نیست كه غالبا محتاطانه و به گونه ای دشوار فهم، از دپارتمان های فلسفه به آرامی جریان می یابد. این ها آثاری لبریز از شور و حرارت هستند و به گمانم بیشتر فلاسفه از سبك نامعتدل و افراطی این ملحدان در ارائه مطلب خود احساس شرم می كنند». به نظر من، نه همه این نسبتها ولی دست کم بخشی از آن ها، در مورد خود لحن نویسنده هم وجود دارد؛ یعنی اینکه به نظر من مثلا اگر جان اف. هات را با پلانتینگا مقایسه نمایید، به سادگی مشاهده می كنید در لحن پلانتینگا چه طمأنینه ای وجود دارد و چگونه روند استدلال های عمیق با تأمل پشت سر هم چیده می شود و در رفت و برگشت، نقدهایی كه ممكن است به حرف پلانتینگا گرفته شود، در نظر گرفته می شود و پاسخ داده می شود. اما در این كتاب تصویری می بینیم از دیدگاه ملحدان جدید و بلافاصله جواب دادن هایی که خیلی پی گرفته نمی شود.برای مثال میگوید ملحدان جدید در مورد اخلاق ، تکامل و چیزهایی شبیه به این فلان مطلب را میگویند و این هم جواب است؛ اما خیلی پی آن را نمی گیرد که اگر برای مثال ملحد جدید بخواهد فلان جواب را بدهد و فلان اشکال را وارد کند، آنگاه من چه جوابی خواهم داد. لذا انتظار من این بود كه کتابی را ببینم که با لایه های عمیق تری به مسائلی که الحاد جدید به آن می پردازد، بپردازد. اما من این را در این کتاب ندیدم.
نکته مهم دیگری که به نظر من خیلی مغفول مانده یا اصلاً به این پرداخته نشده است این است که چرا الحاد جدید فراگیر شده است؟! البته اشاراتی شده (همانطور كه آقای دکتر شهبازی هم فرمودند) به اینکه بعد از ۱۱ سپتامبر در واقع این جریان شروع و یا جدی تر شد و کتابهایی توسط این چهار نفر نوشته شد و بحث های مشترکی شکل گرفت. اما چیزی که برای من خیلی مهم است این است که چرا در دنیا این افراد انقدر با اقبال مواجه هستند. مسئله ۱۱ سپتامبر مسئله مهمی است، مسئلهی خشونت هایی که از طرف منسوبان به دین در طی چند دهه گذشته، در جاهای مختلف دنیابه ویژه خاورمیانه، رخ داده است مسئله مهمی است، ولی به نظر من همچنان موضوع عمیقتری وجود دارد؛ البته نه در حرف های این ۴ فرد. حتی به نظرم این توصیف كه صحبت های این ۴ نفر عمیق نیستند، توصیف صحیحی است اما سوال این است که چرا وقتی حرف های عمیقی زده نمی شود، یا چرا این حرف ها توسط کسانی که اتفاقاً انسان های جدی دانشگاهی هم هستند، جدی گرفته میشود؟ به نظر من خیلی این سوال مهمی است. من برای درك بیشتر دوست دارم به کتاب دیگری اشاره کنم که ملحد دیگری، منتها از جنس ملحدان كلاسیك، نوشته است. كتاب « The Meaning of Belief» نوشته آقای تیم كرین (Tim Crane) كه رئیس اسبق دپارتمان فلسفه كمبریج بوده است. نویسنده در این کتاب میگوید: «من منتقد کسانی هستم که مؤسسین الحاد جدید هستند. به نظر من حرف هایشان سطحی است و همچنین میگوید یکی از مشکلاتی که من با این الحاد جدید دارم این است که این ها خیلی ساده فرض می کنند كه همه دینداران، انسان های نامعقول و احمقی بوده اند. چرا كه این همه اشکالات سطحی که ملحدان جدید گرفتند را دیده اند اما خم به ابروی خود نیاورده اند. این تصور، تصور کاریکاتوریستی از دینداران است. بنابراین باید یک راه دیگر را دنبال کنیم و ببینیم که اگر علیرغم همه این اظهارات به ظاهر احمقانهای که ملحدان جدید به دین و دینداران نسبت می دهند، چرا این همه دیندار در دنیا وجود دارد؟ چرا آدم های معقول دانشگاهی كه از طبقات مختلف اجتماعی هم هستند، وجود دارند كه همچنان دیندار هستند؟ تیم كرین می گوید اگر ما این را نبینیم كه چرا برای این افراد علی رغم اینكه انسان های معقولی هستند و سطحی نیستند، دین همچنان جاذبه دارد ودیندار باقی مانده اند، نمیتوانیم دین را به خوبی نقد کنیم». من می خواهم به این مسئله بپردازم که ما می توانیم عكس چیزی شبیه به این را، راجع به الحاد جدید و ملحدان جدید و کسانی که طرفدار آن هستند در نظر بگیریم. در بین طرفداران الحاد جدید کسانی هستند که تحصیلات دانشگاهی عالیه دارند. این ها افراد سطحی ناپخته و نامعقولی نیستند. پس چرا الحاد جدید برایشان جاذبه دارد؟ من قبول دارم که یک تبلیغات رسانه ای عمیق وجود دارد که پشت آن ها جریان های عمیقی از حمایت های مختلف وجود دارد.در این ها شكی نیست. اما خود بنده به عنوان کسی که چندین سال در خارج از ایران زندگی کردم، خیلی از کسانی را می شناسم که از کشورهای دیگر آمدند كه فرهنگ مذهبی در آنها غالب بوده و از خانواده هایی با فرهنگ مذهبی هستند و الان در حال گذران تحصیلات دانشگاهی عالی هستند، اما تعداد زیادی از آن ها علاقه مند چیزهایی هستند که ملحدان جدید آورده اند. چرا این اتفاق میافتد؟ بخش جالبی که برای من در بحث این الحاد جدید وجود دارد این است که چرا علیرغم این که به نظر میرسد نویسنده این کتاب و آقای شهبازی درست توضیح دادند که حرف هایی که ملحدان جدید می زنند، به نظر حرف های سطحی است، ولی چرا این همه طرفدار پیدا کرده است؟ این سوالی است که آن طور که من فکر میکردم و انتظار داشتم در کتاب به آن خوب پرداخته نشده است. البته شاید از جهتی نویسنده حق داشته، چراكه این کتاب تقریباً حدود ۱۲ سال پیش نوشته شده و آن زمان نیز هنوز این اقبالی که الان در دنیا نسبت به الحاد جدید وجود دارد، وجود نداشته است و این جریان تازه شروع به فراگیر شدن كرده است.
نكته دیگر این است كه نویسنده گاها برای دفاع از دیدگاه دینی، متوسل به چیزهایی شده كه در كانتكس الهیات مسیحی صحیح است اما در بافت الهیات اسلامی، دست كم برای ما، به عنوان مؤمنان کلاسیک یا مسلمانان کلاسیک، غلط هستند. برای مثال به مسأله لیترالیزم اشاره می كند و عبارتی را می گوید به این شرح: بیشتر دانشجویان مسیحی و یهودی که در دوره لیسانس و در رشته ادبیات، کتاب مقدس را به خوبی بگذرانند، از سردرگمی های خود درباره نادرستی های تاریخی، خطاكاربودن شخصیت ها در كتاب مقدس و عدم ظرافت برخی تصویرها، از خطا فائق می آیند. آن ها به مرور زمان از این تصور خام و ابتدایی فرا می روند که الهام کتاب مقدس به معنای املای الهی نیست؛ چیزی که هریس هنوز به آن نرسیده است..». موضوع مربوط به این است كه هریس می گوید: در این كتاب مقدس كه املای الهی است غلط پیدا كردم، لذا باور مؤمنان غلط است. این برای ما مسلمانان كه خط قرآن را به نوعی املا و انشاء الهی در نظر می گیریم و باور داریم كه متن قرآن به عنوان كتاب مقدس متنی است كه خداوند به پیامبر نازل كرده است، لذا این دفاع نویسنده، دفاع كارگری به نظر نمی رسد. لذا از این جهات هم این كتاب برای من سؤال برانگیز بود. این ها بخشی از مجموعه مطالبی بود كه در توضیحم در مورد اینكه چرا انتظاراتم از كتاب برآورده نشد، ذكر نمودم.
متن سخنان ناقد دوم:دكتر محمد جاودان
بسم الله الرحمن الرحیم
عرض سلام و احترام دارم خدمت همه عزیزان حاضر در جلسه خصوصا آقای دکتر شهبازی عزیز که مترجم این کتاب خوب هستند و جناب آقای دکتر زارع پور که از خارج از کشور به یمن فضای مجازی توانستیم در خدمتشان باشیم. من قبل از هر چیز برای برگزاری این نشست خوب علمی، تشکر می کنم از جناب آقای دکتر شیوا پور و دوستان عزیزی که در دانشگاه مفید هستند.
عنوان این جلسه راجع به کتاب خدا و الحاد جدید است که جناب آقای دکتر شهبازی به خوبی ترجمه کردند و توسط انتشارات دانشگاه مفید در اختیار خوانندگان قرار گرفته است. واقعا ترجمه چنین آثاری بایسته و ضروری است. به هر حال در موضوع خدا، دین و الهیات نقدها و اشکالات و شبهات بسیاری، امروزه به خصوص، مطرح است. در فضای مجازی فارسیزبان هم خیلی این مسئله رواج پیدا کرده است و البته همان طور که آقای دکتر شیوا پور فرمودند، علل و عوامل مختلف هم داخلی و هم جهانی دارد. به هر حال کتابی مثل این کتاب و کتابهای نظیر آن خیلی میتواند در واقع فضا را علمی تر نماید و از سطحی نگری یا سطحی باوری جلوگیری کند یا بکاهد. به هر حال روش ها و شگردهای ویژه ای در فضای مجازی برای انتقال مطالب ناصحیح در حوزههای مختلف از جمله در حوزه خداباوری وجود دارد و آثار علمی میتواند این فضا را به سمت صحیح و علمی و منطقی ببرد. بنابراین ترجمه اثری مثل کتاب خدا و الحاد جدید توسط دکتر شهبازی کار بسیار پسندیده و عالمانه ای است. مترجمین نقش حلقه اتصال بین دانشمندان و علم و فرهنگ و ملت ها را ایفا می کنند، مخصوصاً وقتی که اثر خیلی خوبی انتخاب شود. من در نظر دارم امروز مطالبم را دو بخش بیان نمایم: یکی اینکه خود کتاب و محتوای آن را نقد نمایم و در بخش بعد ترجمه را. در مورد خود کتاب، من از ابتدا هم قصد نداشتم به محتوای کتاب ورود کنم اما همان طور که آقای دکتر زارع پور هم نکات خوبی را فرمودند، ۳-۴ نکته کلی را عرض می کنم.
اول اینکه نویسنده كتاب، فرد با دانشی در این زمینه است و به نظرم گزارش خوبی در مجموع از اندیشههای به خصوص سه نفری که محور قرار می گیرند، داوكینز و هیچنز و هریس، ارائه می نماید. معمولاً در هر قسمت گزارشی میدهد و گاهی وقتا هم وسط گزارش، وارد می شود و داوری می كند و حرف هایی می زند. من قبول دارم که گاهی لحن تندی به خود میگیرد. هرچند ظاهراً سعی می کند کف نفس نماید اما بعضی جاها، واقعا تند می شود به خصوص که طرف مقابل را به کرّات به بی سوادی و بی اطلاعی و همین طور تعصب متهم می نماید. البته این ها را در حوزه الهیات میگوید و شاید هم تا حد زیادی این حرف درست باشد ولی شاید تأکید روی آن و تند سخن گفتن خیلی جالب نباشد.
نكته بعد این است كه این کتاب از یک منظر خاصی، به الحاد جدید پاسخ می دهد. بیشتر روی نگاه پروتستانتی و جمعهای اگزیستانسیال دین تأكید می نماید و از این زاویه به آن میپردازد از زاویه کسی که نظریات تکامل را به جد می پذیرد و با تکیه بر مفاهیم دینی مسیحی- یهودی از این منظر پاسخ میدهد که البته این منظره در یک قلمروی خوب و کارآمد است اما طبعاً منظر های دیگری هم وجود دارد. برای مثال شما ریچارد سوئین برن را كه به خوبی می شناسید و كتاب بسیار مهم ایشان (the existence of God) كه مشهورتر از آن است که راجع به آن صحبت کنیم و همین طور كتاب دیگر ایشان (?is there a god) هم که خلاصه ای از همان کتاب است. در اینجا در مورد بحث الهیات كاملا علمی برخورد می نماید؛ یعنی به عنوان یک نظریه علمی و بعد شرایطی که یک نظریه علمی دارد و اینکه قدرت تعمیم آن چقدر است و … سپس این را در کنار دیگر دیدگاه ها در باب جهان و کیهان قرار میدهد و سعی میکند که کاملا به شکل علمی و به روش ساینتیفیک، الهیات را اثبات کند (البته اثبات به همان معنای مورد قبول خود). به هرحال ریچارد سوئین برن نظریه تكامل را قبول دارد و معتقد است كه نظریه تكامل با دین قابل جمع است. اما درعین حال دیدگاهی كه در مورد الهیات دارد كاملا دیدگاه علمی است و كاملا دیدگاه معتبر و شناخته شده ای هم می باشد. ایشان مسیحی است و لذا از این زاویه به دفاع از الهیات به شكلی علمی می پردازد. به هرحال این هم یك دیدگاه است و مهم هم می باشد. اما آقای جان اف. هات در این کتاب، مرتب آفرینش باوران و کسانی که در حوزه الهیات نگاه علمی دارند را به شدت می کوبد.
نكته بعد در مورد اصرار به قطعیت نظریه تكامل است كه آقای جان اف. هات دارند. یكی از دیدگاه ها در حوزه الهیات نظریه تكامل است. ما در میان متفكران خودمان هم افرادی مثل شهید مطهری را داریم كه معتقد بودند كه ما می توانیم با دیدگاه های دینی و قرآنی نظریه تكامل را جمع كنیم اما آقای جان اف. هات از منظر دیگر وارد بحث تكامل شده اند. با همه این تفاسیر به نظرم کتاب، نکات ارزشمند بسیار زیادی دارد و از لحاظ محتوایی نقادی های بسیار خوبی دارد، مواضع طرف مقابل را به خوبی جمع بندی و روشن میکند و در بحث ها و فصلهای مختلف به خوبی از عهده این کار بر میآید و ضعفها و اشکالات دیدگاههای الحاد جدید را به خوبی برملا میکند و در واقع نگاه عمیقی به خواننده می دهد و تلنگر جدی به ذهن خواننده میزند. از این جهت به نظرم کتاب خیلی خوب و موفقی است.البته طبیعی است که هر کاری در هر حال ضعف های خود را دارد. الحاد جدید در یک بستر و فضای اجتماعی رشد کرده است. یادم هست بعد از ۱۱ سپتامبر در آمریکا می گفتند کلیساها خلوت شد؛ یعنی در خود امریکا که یک کشور نسبتاً مذهبی است، اینقدر این مسئله در باور مردم نسبت به دین، تأثیرگذار بود،كه با وجود اینکه مسلمانان این کار را کرده بودند، اما کلیسا هم متأثر شده بودند وکلیساها را هم خلوت شده بود. بنابراین چنین بسترهایی هم هستند كه به كمك الحاد جدید آمده و به آن اقبالی که به الحاد جدید می شود کمک کرده است. البته بستر عوامل دیگری هم وجود دارد که آقای دکتر زارع پور هم اشاراتی کردند.
بخش دوم مطالبم راجع به ترجمه است. همان طور که آقای دکتر زارع پور فرمودند، ترجمه بسیار خوب و روان و پاکیزه است. آقای دکتر شهبازی استاد فن هستند و آثار متعددی را به فارسی برگردانده اند و در این حوزه دانش لازم و تخصص لازم را دارند. بنابراین انتظار من هم همین است که اثراتی که آقای شهبازی ترجمه می كنند، اثری دقیق و خوشخوان و روان و پاکیزه باشد. اما در عین حال نکاتی كه به ذهنم میرسد عرض می کنم. در باب مقدمه ی کتاب، چند نکته را یادداشت کردم. اول اینكه که خوب بود خلاصه گویایی از خود کتاب جان اف. هات در مقدمه میآمد. البته مطالبی هم كه در باب کتاب دیگر تان در مقدمه اشاره كرده اید بسیار نزدیک است به این كتاب ولی به نظرم اگر خود این کتاب مستقیما انعکاس پیدا میکرد یا خلاصه روشنی از آن ارائه می شد تا بنده به عنوان خواننده وقتی می خواهم كتاب را مطالعه کنم تصویر اجمالی از آن داشته باشم. همچنین به نظرم لازم بود که در مقدمه به روش ترجمه و همین طور علامت گذاری برای اصطلاحات خاص اشاره شود. چرا كه معمولاً روش ترجمه و شکل کلی ترجمه توضیح داده میشود و احیاناً معادله های خاصی که در برابر برخی از اصطلاحات ویژه آن اثر وجود دارد ذكر می گردد. همچنین مناسب بود در مورد واژه ایزن و الحاد، به لحاظ لغوی و واژه شناختی و اصطلاحی، بحث میشد. چراكه الحاد اقسامی دارد: برای مثال الحادجدید، الحاد کلاسیك، الحاد سلبی و الحاد ایجابی داریم. مناسب بود انواعی که ذکر کردم به شکل کوتاهی در مقدمه آورده شود و جایگاه این کتاب در بین بحث های الحادی در آن توضیح مشخص شود و تعیین گردد. نكته دیگر که باز به ذهنم میرسد این است كه خوب بود زندگینامه علمی و معرفی مؤلف کتاب بیش از این عرضه شود. به نظرم برای خواننده خوب است که بداند جان اف. هات كیست؟ چه كاره است و دانش ایشان در این زمینه چقدر است؟ چه سابقه و جایگاه و اعتبار علمی دارد؟ چه رزومه علمی دارد وآثارش چیست. احیاناً ملاحظات انتقادی می توانست در مقدمه راجع به کتاب یا در لابلای کتاب در پانوشت مطرح شود. نکته بعدی اینکه چرا این کتاب؟ با توجه به این که شما یک کتاب هم تعریف کرده بودید و آثار دیگری هم در این حوزه وجود دارد، چرا شما این کتاب را در این حوزه انتخاب کردید و ترجمه کردید؟ اگر زندگینامه علمی که عرض کردم، در مقدمه می آمد، شاید موجه انتخاب این کتاب هم می بود. در عین حال می شد در مقدمه اشاره کرد که در این کتاب چه رویکرد خاصی در پاسخ به الحاد وجود دارد. اگر این نکات میآمد مقدمه شامل تر و جامع تر ای ارائه میشد. گرچه مقدمه که آمده بسیار مفید و ارزشمند و در جایگاه خود خیلی خوب است و قابل استفاده است.
یکسری موارد ویرایشی هم در کتاب وجود دارد که البته طبیعی هم هستند؛ چراكه در هر کتابی معمولاً انسان بعد از اینکه آن را بارها و بارها اصلاح میکند ، در آخر که زیر چاپ می رود باز چیزهایی جا می افتد یا کلمه ای اشتباه تایپ می شود. من یکسری موارد اینگونه را یادداشت کردم که به نظرم بد نیست در چاپ های بعدی مورد توجه قرار گیرد.
دكتر علی شهبازی: مترجم كتاب
از سخنان بزرگواران استفاده کردم. انتقادها را البته تا آنجا كه بر من وارد است، می پذیرم. اما مناسب است کمی حال آقای جان اف. هات را هم مراعات نماییم. ایشان در وضعیتی حادی این کتاب را نوشت و شاید میخواست موقتاً دفع شر نمایند. از این منظر ضمن اینکه انتقاد وارد است، ولی نوع پاسخگویی شاید با آنچه که اتفاق افتاده متناسب است. و كاش آقای جان اف. هات قول میداد كه: این کتاب را فعلا بخوانید و من در مرحله بعد به صورت الهیاتی بحث می نمایم. پس هم انتقاد وارد است و هم به لحاظ روانشناختی ما حال او را كمی به رسمیت می شناسیم. البته شاید هم کمی حوصله خوانندگان را ملاحظه کرده است. من هم خواستم کمی مقدمه را آماده کنم که وارد این بحث فشرده و البته شاید عوام پسند شوند. در این زمینه دو كار انجام دادم؛ یكی مقدمه و یكی هم فصل دیگری از كتاب دیگر ایشان در اینجا پیوست كردم که زمینه فکری آقای جاناف. هات بیشتر روشن شود. در واقع میخواهم بگویم که همان طور که در مقدمه آوردم ایشان به یک سنت الهیاتی خاص تعلق دارد و البته کاش آن سنت الهیاتی، در فرهنگ الهیاتی خودمان، بیشتر روشن میشد، چراكه با او خیلی آشنا نیستیم. آن هم الهیات پویشی است با لوازمی که دارد و ممکن است ما آن لوازم را بر نتابیم. من در كتاب تألیفی دیگری كه در دست دارم به نام تکامل خداباورانه، یکی از طیفها ذیل این الهیات خداباورانه، الهیات پویشی است که تکامل را استقبال می کنند و به عنوان ابزاری به کار میبرد. ابزاری علیه برخی روش ها و قالب های الهیات سنتی و هم ابزاری برای ترویج مبانی خودشان؛ بر خلاف دیگر طیفهای تکامل گرایی خداباور که گویا فقط این نظریه را تحمل میکنند. چرا كه شواهد و قرائن حاکی از آن است که این نظریه، نظریه علمی است اما در پی چگونگی سازگاری آن با دین هستند. برای اینکه پس زمینه سنت الهیاتی ایشان نشان داده شود، مقاله را از کتاب دیگر ایشان به این کتاب پیوست کردیم. پس در کل من به نمایندگی از آقای جان اف. هات انتقادها را می پذیرم و این دفاع هم کمی دفاع روانشناختی بود.
آقای دکتر جاودان مطالبی را فرمودند. بخشی از آنها را می پذیرم که باید اصلاح گردد. اما این که چرا در مقدمه کتاب خلاصه نیامد و به روش ترجمه پرداخته نشد باید بگویم که وقتی تنها ابزار فرد چکش باشد همه چیز را میخ میبیند یا اگر گرسنه باشی همه چیز را نان میبینی. توضیح ـنکه چون حقیقتا مشغله ذهنی من معطوف به خود الحاد بود، میخواستم خواننده را به آن سمت ببرم و بگویم كه این در چه فضایی نوشته شده است و غفلت شده است البته آسیبی هم به كتاب نمی زند. واژه الحاد و توضیحات آن را به كتاب تألیفی الحاد جدید ارجاع دادم و الهیات را معطوف كردم به مقدمه آن كتاب. چون خواننده را ارجاع دادم نخواستم كتاب خیلی شلوغ شود. اینكه چرا زندگینامه نیامده است، به حق انتقاد درستی است. شاید به علت اینکه کتاب دیگری از ایشان قبلا مورد استقبال فارسیزبانان قرار گرفت، پیش فرض گرفتم که ما آشنا هستیم. اینكه می بایست ملاحظات انتقادی میآمد، میپذیرم. نكته ای كه آقای دکتر زارع پور هم اشاره کردند، از نقص های این کتاب است و بعید میدانم در چاپ های بعد قول بدهم بتوانم لحاظ نمایم چون هم بحث تاریخی وهم روششناختی کاملاً باید بیاید و هم گونههای الهیاتی که امروزه محل اعتنا و توجه هستند باید مطرح شود. شاید به غیر ضرور، کتاب حجیم خواهد شد.
سوال كردند كه چرا این کتاب انتخاب شد؟ حجم کتاب هایی که نوشته شده فراوان و هر کدام از دیگری بهتر است. شاید این کتاب به مرور ترجمه شد و دم دست بود و هر کتابی هم ترجمه می شد همین سوال به جا بود. به همین خاطر من پکیجی فکر کردم. به گمانم آمد که مجموعه ای از کتابها باید بیرون بیاید؛ یعنی توقف در یک کتاب انتظارات را برآورده نمی كند. امیدوارم مجموعهای از این کتابها بتواند خواننده را با وضعیت خاصی مواجه کند و وضعیت خاصی را در روان و اندیشه خواننده پدید بیاورد.